یافتن پست: #اون

saman
saman
در CARLO
باورم کن
باورم کن اگه تنهام
باورم کن اگه خسته ام
باورم کن که تو دنيا
به هواي تو نشستم
باورم کن اگه بازم
چشم به راه تو مي مونم
توي تنهايي شبهام
واسه چشم تو مي خونم
دست و پاي غرورمو بستم
واسه ديدنت تو خودم شکستم
مي دوني هواتو کردم
هواي صداتو کردم
کاشکي بياي کنارم
هواي چشاتو کردم
روز و شب اين شده کارم
که سراغتو بگيرم
همه ي ترسم از اينه
تو نياي و من بميرم
هميشه توي خيالم
روبروي من نشستي
نذار اينجوري بمونم
تو رو اونکه مي پرستي
دست و پاي غرورمو بستم
واسه ديدنت تو خودم شکستم
مي دوني هواتو کردم
هواي صداتو کردم
کشکي بياي کنارم
هواي چشاتو کردم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 12:53
+6
saman
saman
ثانیه ها یواشکی میگذرنو

من به دست های خودم تموم میشم

کی قراره قلبم آروم بگیره

کی قراره که تو برگردی پیشم

تو می خواستی من ازیادببری

چی ازعشقمون دلیل بهتری

فکر می کردم که تو عاشقم میشی

تو به دنیای من عادت می کنی

اما گفتی کاری می کنم تو

به یکی دیگه حسادت می کنی

من به یادگاریات دست نزدم

دست هاتو دادی بهم پس نزدم

دل من شیشه ای بود از اولش

اما توشکستی اون را آخرش
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 12:30
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
بنویس بنویس.......
و هراس مدار از آن که غلط می افتد
بنویس و پاک کن همچون خداوند که هزاران سال است ...
مینویسد و پاک میکند ...........
و ما هنوز مانده ایم ........
در انتظار پاک شدن و بر خود می لرزیم.......!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 11:30
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
نرو تو هم مثل من نمی تونی دووم بیاری نرو تو هم مثل من تو غصه کم میاری نرو تو هم می پوسی میمیری بی من نرو تو هم طاعون غم می گیری بی من نرو
اه نرو نروتو که می دونی من بی تو توبی من یعنی حسرت تو که می دونی بی جواب می مونه عشق وعادت
تو که می دونی کم می شم تو که می دونی کم می شی تو که می دونی هم اغوش غم می شی نرو اه نرو نرو
اما بعضی موقع انسان از چیزای فرار می کنه که به خاطر دیگرا ن واسایش اونهاست
چشم پوشیدن از عشق از زندگی و...... اما چه سود همینهایی رو که دوستشان داری یه روز تنهایت می گذارند ومی روند
نمی شود از کسی گلایه کرد باید شکر گذار خداوند بود که می توانم روی پای خود بیاستی
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 11:15
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
هنگامی که خدا زن را آفرید به مرد گفت:
"این زن است. وقتی با او روبرو شدی،
مراقب باش که ..."
اما هنوز خدا جمله اش را تمام نکرده بود
که شیخ مکار سخن او را قطع کرد و چنین
گفت: "بله وقتی با زن روبرو شدی مراقب
باش که به او نگاه نکنی. سرت را به زیر
افکن تا افسون افسانة گیسوانش نگردی و
مفتون فتنة چشمانش نشوی که از آنها
شیاطین می بارند. گوشهایت را ببند تا
طنین صدای سحر انگیزش را نشنوی که
مسحور شیطان میشوی. از او حذر کن که
یار و همدم ابلیس است. مبادا فریب او را
بخوری که خدا در آتش قهرت میسوزاند و
به چاه ویل سرنگونت میکند.... مراقب
باش...."
و من بی آنکه بپرسم پس چرا خداوند زن را
آفرید، گفتم: "به چشم."
شیخ اندیشه ام را خواند و نهیبم زد که:
"خلقت زن به قصد امتحان تو بوده است و
این از لطف خداست در حق تو. پس شکر
کن و هیچ مگو...."
گفتم: "به چشم."
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 02:04
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
و اما امروز تولد سیریش ترین کاربر بیاتویونیه که تو تموم پست ها بدون شک کامنت میزاره {-33-}
و اون کسی نیست جز ... @Opeth تولدت مبارک اما بالاخره یروز میفهمیم که تو کدوم یکی از بچه های دانشگاهی که تو کلاس های اسمبلی ، سخت افزار و ساختمان داده و ... تو همه اینا با ما بوده اما ما نمیدونیم این کیه {-7-}
1000 تومان جایزه برای کسی که این گل پسرو بتونه شناسایی کنه خخخخخخخخخخ {-32-}
9 دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 01:33
+9
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
وقتی شوهر از اندام زنش تعریف کند!!

مرد: عزیزم از وقتی میری ورزش هیکلت خیلی قشنگ شده!
زن: از اولشم هیکلم قشنـــــــــــــــگ بووووووود!
مرد: اون که ۱۰۰%… هیکلت همیشه قشنگ بود. اصلاً من هیکلت رو روز اول دیدم خیلی خوشم اومد!
زن: یعنی به خاطر هیکلم، فقط با من ازدواج کردی ؟ خیلی هیــــــــــــزی!
مرد: نه عزیزم، عاشق اخلاقت شدم که باهات دوست شد. هیکلت واسم مهم نبود!
زن: یعنی چی؟! پس این همه ورزش میرم، برای کی میرم برا عمم؟! هیکلم برات مهم نیست؟!!
مرد: عزیزم، موقع دوست شدن مهم نبود، الان که هست!
زن: یعنی الان میرم ورزش، برات بی اهمیت میشم؟!
مرد: فدات شم، قربونت بشم، همه چیزت، تمام وجودت، همه خصوصیاتت، برام مهمه!
زن : یعنی باید همه خصوصیات خوب رو داشته باشم که دوستم داشته باشی؟ خیلی نامردی… چیه پای کسی درمیونه؟؟!!
مرد: بابا، جان مادرت بیخیال شو، چه غلطی کردیم تعریفتو کردیماااا؟؟!!
زن: دیدی… دیدی… پس از اول درست حدس زدم که یه ریگی تو کفشته که داری ازم تعریف می کنی؟! برو از جلو چشام دور شو… یه چند ساعت نمی خوام قیافتو ببینم…
3 دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 19:46
+7
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
خداوندا! دراین آخرین زوز های ماه شعبان دل عزیزانمان را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو ده که... هرکجا تردیدی هست ایمان هرکجازخمی هست مرهم هرکجا نومیدی هست امید وهرکجانفرتی هست عشق به خدا جای آن را فراگیرد تابه میهمانی خدابرویم {-35-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 18:58
+4
alifabregas
alifabregas
امروز ظهر شیطان را دیدم !

نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت…

گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند …

شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!

گفتم:…

به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟

گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟

شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه اینقدر خود و انسان ها را در این مدت اذیت نمی کردم …

Read more: [لینک]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 18:35
+3
saqar
saqar
در CARLO
به سلامتيه اون رفيقي كه مجازيه اما يه جوري واست سنگ صبوره كه همه رفيقاي واقعيت به گرد پاش نميرسن!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 18:20
+8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ