یافتن پست: #بابا

ashkan
ashkan
دختر : بابا می­تونم برم پیش دوستم درس بخونم ؟ بابا : نه نمیشه . . . برو اتاقت درس بخون دختر : چرا آخه بابا ؟ پدر : واسه این که سالها پیش مامانت هم میومد پیش من درس بخونه
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 00:13
+1
نیوشا
نیوشا
:D
6 دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 22:31
+8
نیوشا
نیوشا
پسرهای خـوب هـمـون پسر هایی بـدی هــسـتـن کـه هــنـوز لـو نـرفـتـن. این یه اصله
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 21:45
+7
عسل ایرانی
عسل ایرانی
بفرمایید شام امشب حاضره
8 دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 21:25
+10
sasan pool
sasan pool
خلافی یک ساختمون معمولی شده 1 میلیارد و 400 میلیون تومن.مملکت نگاه کن.خوب برج نساختن.عجب بابا ململکتی داریم.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 20:49
+4
gha3m
gha3m
فعلا بابای
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 18:51
+2
-2
mina_z
mina_z
به پدر حسین فهمیده میگن نظرت درباره پسرت چیه؟ میگه برو بابا هنوز دارم قسط تانك رو میدم!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 17:28
+8
mina_z
mina_z
چندنفر داشتن میرفتن کوه، سرپرستشون (که از قضا لکنت زبون هم داشته) از وسط راه شروع می‌کنه میگه: چ چ چ.... ملت اول یکم نگاش می‌کنن ببینن چی‌میخواد بگه،‌ بعد می‌بینن نمی‌تونه حرفش رو بزنه، بی‌خیال میشن و راه میافتن، این بابا هم همه مسیر همینجور هی ‌میگفته چ..چ..چ.. وقتی میرسن بالا میخواستن چادر بزنن سرپرسته بالاخره میگه: ‌چ..چ..چا..چا..چا..چادر یادم رفت! ملت میگن ای بابا رودتر می‌گفتی، حالا باید برگردیم پایین! تو راه برگشت سر پرسته هی میگفته: ش ش ش.. ولی ملت دیگه شاکی بودن و کسی توجه نمی‌کرده، وقتی می‌رسن پایین یارو بالاخره میگه: ش..ش..ش..شو..شو..شوخی کردم!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 15:50
+7
ronak
ronak
پــَـ نــــــه پــَـ تصویری
5 دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 15:45
+7
mina_z
mina_z
[!] با زنش رفته بوده سینما، تو فیلم یهو یه گاوه شروع می‌کنه دویدن طرف تماشاچیا. [!] یهو میپره زیر صندلی، زنش میگه: ‌بابا خجالت بکش! این فیلمه. [!] میگه: زن! من و تو می‌دونیم فیلمه، گاوه که نمی‌دونه!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 15:27
+8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ