بخند بابا

یکی از دوستای دوره دانشجویی که خدای جوک بود یعنی جوکهای بی مزه رو هم جوری تعریف میکرد که آدم روده بر می شد خلاصه بعد 5 سال دیدمش پرسیدم ازدواج کردی گفت آره 1 ساله که بدبخت شدم پرسیدم چرا زنت اهل زندگی نیست؟ گفت چرا دختر خوبیه فقط خودش رشتیه مامانش لره باباشم اصالتش [!] گفتم خوب این کجاش بده؟ گفت که دیگه نمی تونم جوک بگم دارم خفه میشم

بابا بخشید دیشب نفرینم کردی صبح که از خاب پا شدم اینقدر مریض بودم رفتم دکتر 3 تا آمپول خوردم (اصلا دخترا خیلی هم خوبن )@ronak

بعد از چند ساعت عمل بچم به دنیااومده با کلی ذوق به بابام نشونش می دم.میگه بچته؟؟؟!! میگم پَــــ نَ پَــــ اینو الان از اینترنت دانلود کردم نسخه آزمایشیه واسه تست تا اصلش بیاد!!!

خوابیده بودم كابوس میدیدم از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه برم افسوس...یادم رفته بود كه از نبودنت به خواب پناه برده بودم

ینی بچـــه انقـــدر کرمو؟ چــرا باباتو تو این شرایــط قرار میدی آخـــــه

بابا بذارین بخوابم نامردا من همش ۱۸درصدم بیداره (" title="(" />

داشتیم میرفتیم مسافرت توی جاده دستشوییم گرفت به بابام گفتم بزن کنارو دویدم توی دشت طرفه یه درخت, بابام داد زد : میری بشاشی؟؟؟؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ میرم جنازه ی امیر حسین و پیدا کنم!!!!!!

با دوستام تو اتوبان بودم داشتیم از کردان میومدیم تهران ساعت 3 صبح بود... بابام زنگ زده میگه کجایی؟؟ گفتم اتوبان تهران کرجم دارم میام خونه. گفت کجای اتوبانی؟؟ گفتم همین الان کرج رو رد کردم. بابام: ساعت 3 هست تا 3:05 خونه نباشی هم در پارکینگو هم در خونرو قفل میزنم تق گوشیو قطع کرد. من: خوب پدر من دنده هوایی نمیتونم بزنم که آخه، بگو شب نیا خونه تو ماشین بخواب دیگه این شرط و شروطه تخـــــــیلی چیه میزاری... والااااااااااا گرفتااار شدیم به خداااا

يا موسى بن جعفر !! اينا مال خودشــه؟ )