یافتن پست: #بخند

مهسا
مهسا
به دریا بگو برایت آواز می خواند به نسیم بخند نوازشت می کند چشمکی به ستاره ها بزن خوشبختت می سازند به من اما هیچ چیز نگو نگاهت می کنم و خوشبخت می شوم ...........
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 01:12
+7
مهسا
مهسا
دلم روزهای خوب می خواهد روزهایی که آرزو می شوند. روزهایی که مثل سایه می آیند و می روند دلم یک روز سفید با رگه هایی از نور می خواهد روزی که انتهایش یک شب روشن باشد. یک روز پر لبخند پرآرامش و یک روز پر از مداد رنگی ...{-15-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 00:40
+7
مهسا
مهسا
پروردگارا از عشق امروزمان چیزی برای فردایمان باقی بگذار... به اندازه یک نگاه... به اندازه یک لبخند... تا به یاد داشته باشیم که روزی عاشق هم بودیم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:59
+4
مهسا
مهسا
چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه ها تو خیس کنه اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که هنوز هم دوسش داری
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:58
+6
elahe
elahe
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:39
+2
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
اهنگ اندی تو ماشین گذاشتیم دوستم میگه اندیه ؟ پـَـــ نــه پـَـــ داریوشه، داره خودشه لوس میکنه بخندیم!!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:23
+1
مهسا
مهسا
روزی در همین نزدیکی ها کسی که مثل همه بود در چشمانم قلابی انداخت و قلبم را ربود و حالا از مچ دستانم آرزوی باران خون می آید! به خاطر ربوده شدن قلبم! رگ ها غارت شدند و لبخندها اشک ...........
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:11
+3
مهسا
مهسا
چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید: چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟ چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟ اما افسوس که هیچ کس نبود همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره آری با تو هستم ...! با تویی که از کنارم گذشتی و حتی یک بار هم نپرسیدی چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:08
+1
مهسا
مهسا
ان روز ها كـه مـيگفت عـا شق است : خواست كــه آرزويـي بكنم. بـه او گفتم : كـه مـن ديگـر هيچ آرزويی ندارم وقـتی تو كنارمی لبخندی زد وگفت : مگر ميشـود؟ فقط مـرده ها هيـچ آرزويـی ندارند مـن هم لبخـندي زدم و او گفت : از هزاران آرزويـی كه در سـر داشت و امروز به دنبال همـان آرزو هـايش رفته و من ... هنوز هم آرزويـی ندارم. او نميدانـست و هنوز هم نميداند كه همان يك لحظه ای كه دركنارم بود من به تمام آرزو هايم رسيدم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 22:59
+1
مهسا
مهسا
چقدر در تاریکی و تنهایی شعر نوشتن خوب است اگر در این ترانه ها فریاد هم بزنم کسی نمی شنود اگر حتی در ناباوریشان بمیرم کسی گریه نمی کند اگر از تو بخواهم که برگردی و بمانی هیچ کس سادگی و خوش خیالی ام را ملامت نمی کند این ترانه ها را دوست دارم که واگویه ای از خلوت و تنهایی من اند حتی اگر تو به ساده بودنشان بخندی
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 22:54
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ