یافتن پست: #بخند

gha3m
gha3m
دوست دارم یکی‌ از معلمای قدیمیم رو در حال خنده تو خیابون ببینم، برم پیشش بگم: " چیز خنده داری هست بگو ما هم بخندیم "
دیدگاه  •   •   •  1390/11/6 - 02:30
+1
عسل ایرانی
عسل ایرانی
لزومي ندارد من هماني باشم که تو فکر مي کني ، من هماني ام که حتي فکرش را هم نمي تواني بکني ... لبخند مي زنم و او فکر ميکند بازي را برده ، هرگز نمي فهمد با هر کسي رقابت نمي کنم... آرزو طلب نميكنم، آرزو ميسازم... من مسئول حرفها و رفتارهايم هستم، اما مسئول برداشت شما از آنها نيستم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/5 - 00:03
+7
ali rad
ali rad
من آدم تو حوا بیا جهانی دیگر آغاز کنیم! لبخند بزن بگو سیـــــــــــــــــب
دیدگاه  •   •   •  1390/11/4 - 21:09
+3
عسل ایرانی
عسل ایرانی
دلم میگیرد از آدمهایی که در پس نگاه سردشان با لبخندی گرم فریبت میدهند دلم میگیرد از خورشیدی که گرم نمیکند و نوری که تاریکی میدهد از کلماتی که چون شیرینی افسانه ها فریبت میدهند دلم میگیرد از سردی چندش آور دستی که دستت را میفشارد و نگاهی که به نگاه توست و هیچ وقت تو ر ا نمی بیند از دوستی که برایت دو بال برای پریدن هدیه می آورد و پرواز را با منفور ترین کلمات معنی میکند گاهی حتی دلم از خودم هم میگیرد ( شریعتی)...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/4 - 21:09
+9
حمید
حمید
به زندگى بخند . . بخند . . بخند . . خوب بسه ديگه نيشات و ببند !
دیدگاه  •   •   •  1390/11/3 - 18:59
ronak
ronak
دلم که می گیره ٬ آروم خودمو را تو آغوش می گیرم ... خـــودم به تنهـــایی ٬ دست نوازشی به ســــرم می کشم ... لبخند می زنم و آهستـــه می گم : " گریه نکن عــــزیـــزم ... من هسـتم ... خودم به تنهــایی ، هـــوایه نداشته هاتو را دارم !
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 19:37
+5
ronak
ronak
آنچنان نرم و پیوسته که به چشم نمی آید ازدحام فاصله ات ... گویی که هرگز قصد رفتن نداشته ای ... با لبخند می روی... قدم قدم ... و با گریه میمانم... قرنهاست که رفتنت را می پایم! میمانم و لبخند قاب شده ای را بر دیوار میکوبم!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 19:32
+5
رضا
رضا
بعد از ماهها گریه فردا قرار است بخندم... نمی دانی این مدت چه بر من گذشت! گاهی به سرم می زد هر چیز و هرکس را با تو اشتباه بگیرم... گاهی آنقدر به خاطراتمان تلنگر می زدم... که از یاد می بردم نبودنت را... گاهی از زبان تو براي خودم دردل می کردم... گاهی هم آنقدر می خندیدم که گریه ام بگیرد... گاهی به سرم می زد تمام شعرهایم را فراموش کنم... اصلاً میخواستم عشق را جلوي در بگذارم، شاید ساعت نُه که شد...!!! گاهی به ع[!]ایت خیره می شدم... به این اُمید که شاید بهانه اي براي غرورت پیدا کنم... گاهی با خودم قرار میگذاشتم که از خواب بپرم... تا بگویم همۀ اینها خواب بود...؟؟! گاهی بی صدا روي تخت خوابم می نشستم، و به فریاد هاي نکشیده ام گوش می دادم........ خلاصه اش را اگر بخواهی، با همین گاهی ها دوریت را باور نکردم...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 16:10
+2
gamer
gamer
مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت : - می خواهم ازدواج کنم . پدر خوشحال شد و پرسید : - نام دختر چیست ؟ مرد جوان گفت : - نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند . پدر ناراحت شد . صورت در هم کشید و گفت : - من متاسفم به جهت این حرف که می زنم . اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج کنی چون او خواهر توست . خواهش می کنم از این موضوع چیزی به مادرت نگو . مرد جوان نام سه دختر دیگر را آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود . با ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت : - مادر من می خواهم ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم پدر می گوید که او خواهر توست ! و نباید به تو بگویم . مادرش لبخند زد و گفت : - نگران نباش پسرم . تو با هریک از این دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی . چون تو پسر او نیستی . . . !
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 01:58
+3
gamer
gamer
یه مرد ۸۰ ساله میره پیش دکترش برای چک آپ. دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده: هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه. نظرت چیه دکتر؟ دکتر چند لحظه فکر میکنه و میگه: خب… بذار یه داستان برات تعریف کنم. من یه نفر رو می شناسم که شکارچی ماهریه. اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده. یه روز که می خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل. همینطور که میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش. شکارچی چتر رو به طرف پلنگ نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین! پیرمرد با حیرت میگه: این امکان نداره! حتماً یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده! دکتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقاً منظور منم همین بود
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 01:56
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ