♥ نگار ♥
گفتم:دلم برایش تنگ است
گفت:مگر نداری؟
گفتم:داشتم باد آن را با خود برد
گفت:من در کنارت هستم پس داری
سرم را بلند کردم خدا را در کنارم دیدم که لبخند بر لب داشت آن هنگام بود که دانستم آرامش همیشه با من است...
در فقط برای خدا
گفت:آرامش گفتم:دلم برایش تنگ است
گفت:مگر نداری؟
گفتم:داشتم باد آن را با خود برد
گفت:من در کنارت هستم پس داری
سرم را بلند کردم خدا را در کنارم دیدم که لبخند بر لب داشت آن هنگام بود که دانستم آرامش همیشه با من است...