یافتن پست: #بخند

roya
roya

%D8%AD%D8%B3%20%D9%84%D8%B9%D9%86%D8%AA%

به کمی از آن حس لعنتی نیاز دارم:

+با گام های بلند به سمتم می آیی

قشنگ میتوانم آن لبخند پهنی که کل صورت استخوانیت را پوشانده است ببینم

باز همان حس لعنتی دارم

همان حسی که باعث میشود اسمم یادم برود

دستانم میلرزد و دهنم خشک شده است....

نمیدانم چرا نمیرسی

زمان کش می  آید و گام های تند و بلند تو در چشمم مثل یک فیلم اسلوموشن است!

یک قدم مانده به من می ایستی و...

دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 11:54
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

خوشبختی رنگین کمان لبخند توست !

که با هر ترنم باران شکل می گیرد


“فقط خوشحال باش”

من اشک آسمان را در می آورم


دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 02:42
+3
saman
saman
آنها میگویند عاشق باش، اما برای آنکه عشق بماند، دستش را بگیر و بفشار ُ لبخند تلخ خداحافظی آخر را بزن و برو ...! عشقهای کتابی شیرنند، به دل مینشیند، اما همه شان خیلی چیزهارا کم دارند...!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 18:02
+5
saman
saman
در CARLO

عشق زماني است كه درست مثل روزهاي بچگي روي جدول پياده­رو، راه بروي و بي­دليل بخندي!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 11:32
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

دانه آرام بر زمین غلتید رفت و انشای کوچکش را خواندگفت باغی بزرگ خواهم شد تا ابد سبز سبز خواهم ماندغنچه هم گفت گرچه دل تنگم مثل لبخند باز خواهم شدبا نسیم بهار و بلبل باغ گرم راز و نیاز خواهم شدجوجه گنجشک گفت میخواهم فارغ از سنگ بچه ها باشمروی هر شاخه جیک جیک کنم در دل آسمان رها باشمجوجه کوچک پرستو گفت: کاش با باد رهسپار شومتا افق های دور کوچ کنم باز پیغمبر بهار شومجوجه های کبوتران گفتند: کاش میشد کنار هم باشیمزنگ تفریح را که زنجره زد باز هم در کلاس غوغا شد هریک از بچه ها بسویی رفت ومعلم دوباره تنها شدبا خودش زیر لب چنین میگفت: آرزوهایتان چه رنگین استکاش روزی به کام خود برسید! بچه ها آرزوی من اینست!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 10:56
+4
be to che???!!
be to che???!!

پس از كلي دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج كردم…ما همديگرو به حد مرگ دوست داشتيم 

 

سالاي اول زندگيمون خيلي خوب بود…اما چند سال كه گذشت كمبود بچه رو به وضوح حس مي 

 

كرديم…مي دونستيم بچه دار نمي شيم…ولي نمي دونستيم كه مشكل از كدوم يكي از ماست…

 

اولاش نمي خواستيم بدونيم…با خودمون مي گفتيم…عشقمون واسه يه زندگي رويايي كافيه…

 

بچه مي خوايم چي كار؟…در واقع خودمونو گول مي زديم…

 

هم من هم اون…هر دومون عاشق بچه بوديم… 




تا اينكه يه روزعلي نشست رو به رومو گفت…اگه مشكل از من باشه …تو چي كار مي كني؟… 


فكر نكردم تا شك كنه كه دوسش ندارم…خيلي سريع بهش گفتم…من حاضرم به خاطر تو رو همه 

 

چي خط سياه بكشم…علي كه انگار خيالش راحت شده بود يه نفس راحت كشيد و از سر ميز بلند

 

شد و راه افتاد…گفتم:تو چي؟گفت:من؟ 

 

گفتم:آره…اگه مشكل از من باشه…تو چي كار مي كني؟ 


برگشت…زل زد به چشام…گفت:تو به عشق من شك داري؟…فرصت جواب ندادو گفت:من وجود تو

 

رو با هيچي عوض نمي كنم… 


با لبخندي كه رو صورتم نمايان شد خيالش راحت شد كه من مطمئن شدم اون 


هنوزم منو دوس داره… گفتم:پس فردا مي ريم آزمايشگاه… 


گفت:موافقم…فردا مي ريم… 


و رفتيم…نمي دونم چرا اما دلم مث سير و سركه مي جوشيد…اگه واقعا عيب از من بود چي؟…سر

 

خودمو با كار گرم كردم تا ديگه فرصت فكر كردن به اين حرفارو به خودم ندم… طبق قرارمون صبح

 

رفتيم آزمايشگاه…هم من هم اون…هر دوآزمايش داديم…بهمون گفتن جواب تا يك هفته ديگه

 

حاضره… يه هفته واسمون قد صد سال طول كشيد…اضطرابو مي شد خيلي اسون تو چهره

 

هردومون ديد…بااين حال به همديگه اطمينان مي داديم كه جواب ازمايش واسه هيچ كدوممون مهم

 

نيس… بالاخره اون روز رسيد…علي مث هميشه رفت سر كار و من خودم بايد جواب ازمايشو مي

 

گرفتم…دستام مث بيد مي لرزيد…داخل ازمايشگاه شدم… علي كه اومد خسته بود…اما كنجكاو…

 

ازمپرسيد جوابو گرفتي؟ 

 

كه منم زدم زير گريه…فهميد كه مشكل از منه…اما نمي دونم كه تغيير چهره اش از 


ناراحتي بود…يا از خوشحالي…روزا مي گذشتن و علي روز به روز نسبت به من سردتر و سردتر مي

 

شد…تا اينكه يه روز كه ديگه صبرم از اين رفتاراش طاق شده بود…بهش گفتم:علي…تو چته؟چرا 

 

اين جوري مي كني…؟ 

 

اونم عقده شو خالي كرد گفت:من بچه دوس دارم مهناز…مگه گناهم چيه؟…من نمي تونم يه عمر 

 

بي بچه تو يه خونه سر كنم… دهنم خشك شده بود…چشام پراشك…گفتم اما تو خودت گفتي

 

همه جوره منو دوس داري…گفتي حاضري بخاطرم قيد بچه رو بزني…پس چي شد؟ 

 

گفت:آره گفتم…اما اشتباه كردم…الان مي بينم نمي تونم…نمي كشم… 


نخواستم بحثو ادامه بدم…پي يه جاي خلوت مي گشتم تا يه دل سير گريه كنم…و اتاقو انتخاب

 

كردم…من و علي ديگه با هم حرفي نزديم…تا اينكه علي احضاريه اورد برام و گفت مي خوام طلاقت

 

بدم…يا زن بگيرم…نمي تونم خرج دو نفرو با هم بدم…بنابراين از فردا تو واسه خودت…منم واسه 

 

خودم…دلم شكست…نمي تونستم باور كنم كسي كه يه عمر به حرفاي قشنگش دل خوش كرده

 

بودم…حالا به همه چي پا زده… 

 

ديگه طاقت نياوردم لباسامو پوشيدمو ساكمم بستم…برگه جواب ازمايش هنوز توي جيب مانتوام

 

بود… درش اوردم يه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو رو كنار گلدون گذاشتم…احضاريه رو

 

برداشتم و ازخونه زدم بيرون…توي نامه نوشت بودم: علي جان…سلام… 

 

اميدوارم پاي حرفت واساده باشي و منو طلاق بدي…چون اگه اين كارو نكني خودم ازت جدا مي

 

شم…مي دوني كه مي تونم…دادگاه اين حقو به من مي ده كه از مردي كه بچه دار نمي شه جدا

 

شم…وقتي جواب ازمايشارو گرفتم و ديدم كه عيب از توئه…باور كن اون قدر برام بي اهميت بود كه

 

حاضر بودم برگه رو همون جاپاره كنم… اما نمي دونم چرا خواستم يه بارديگه عشقت به من ثابت

 

شه… توي دادگاه منتظرتم…امضا…مهناز 


X
دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 00:28
+3
saman
saman
در CARLO

با كدام ساز اين مردم بايد رقصيد؟؟!!


اگر غمگين باشي مي­گويند عاشق است.


اگر سر به زير باشي مي­گويند احمق است.


اگر مالت را با حساب خرج كني مي­گويند خسيس است.


اگر دست و دلباز باشي مي­گويند ولخرج است.


اگر خوش لباس باشي مي­گويند ژيگولو است.


اگر بد لباس باشي مي­گويند شلخته است.


اگر دير زن بگيري مي­گويند مرد نيست.


اگر زود زن بگيري مي­گويند آتشش تند است.


اگر فقير و بي پول باشي مي­گويند بي عرضه است.


اگر پول دار باشي مي­گويند اهل زد و بند است.


اگر بي قيد باشي مي­گويند لات و آسمان جل است.


اگر بخندي مي­گويند هميشه نيشش باز است.


اگر اخم كني مي­گويند عبوس و بد اخلاق است.

دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 17:57
+3
saman
saman
در CARLO
ﺍﻣﺸﺐ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﻣﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﺘﺎﻧﻪ ﺑﮕﺮﯾﻢ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺷﺒﯽ ، ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﻣﯿﺨـــﺎﻧﻪ ﺑﮕـــﺮﯾﻢ
ﺯﺁﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ﻣﺴﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﮑﺪﻩ ﮐﺎﻣﺸﺐ
ﺑﺮ ﻗـﻬـﻘﻬﻪ ﯼ ﺳــﺎﻏــﺮ ﻭ ﭘﯿــﻤﺎﻧﻪ ﺑﮕـــﺮﯾﻢ
ﺍﻓﺴﺎﻧﻪﺀ ﺩﻝ ﻗﺼﻪﺀ ﭘـــﺮ ﺭﻧــﺞ ﻭ ﻣﻼﻟﯿﺴﺖ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺮﺍﯾﻦ ﻗﺼﻪ ﻭ ﺍﻓﺴـــﺎﻧﻪ ﺑﮕــــﺮﯾــــــﻢ
ﺍﯼ ﻋﻘﻞ ، ﺗـــﻮ ﺑﺮﻋﺎﺷﻖ ﺩﯾـــﻮﺍﻧﻪ ﺑﺨﻨﺪﯼ
ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻫـــﺮ ﻋﺎﻗﻞ ﻭ ﻓـــــﺮﺯﺍﻧﻪ ﺑﮕـﺮﯾﻢ
ﻃـــﻔﻞ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺑــﺎﺯ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻃﻠﺒﺪ ﺑــــﺎﺯ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻃﻔـــــﻞ ، ﯾﺘﯿﻤﺎﻧﻪ ﺑﮕــﺮﯾـــﻢ
ﺍﻣﺸﺐ ﺯﭼﻪ ﺭﻭ ﺩﺭ ﻭﻃﻦ ﺧﻮﯾﺶ ﻏـــﺮﯾﺒﻢ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺷﻬـــﺮ ﻏــــﺮﯾﺒﺎﻧﻪ ﺑﮕـــﺮﯾـﻢ
ﺁﻥ ﻃﺎﯾــﺮ ﺯﯾﺒـــــﺎﯼ ﻣـــﺮﺍ ﺑﺎﻝ ﺑﺒﺴــــﺘﻨﺪ
ﺷﺒﻬﺎ ﺑﻪ ﭘﺮﺍﻓﺸــــﺎﻧﯽ ﭘـﺮﻭﺍﻧﻪ ﺑﮕـــﺮﯾـﻢ
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 16:17
+3
behzad
behzad

هر وقت یکی یه جوک خیلی بیمزه براتون تعریف کرد الکی بلند بلند بخندین


وگرنه فکر میکنه متوجه نشدین جوکشو تکرار میکنه و بیشتر حالتونو بهم میزنه !

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 13:25
+4
be to che???!!
be to che???!!

۴۵دستورالعمل شگفت انگيز براي زندگي


- 1به مردم بيش از انتظاراتشان ببخشيد و اينكار را با روي خوش انجام دهيد. ۲- شعر مورد علاقه تان را از بر كنيد. ۳- هر آنچه كه ميشنويد را باور نكنيد، همه دارايي تان را خرج نكنيد و هر چقدر كه مي خواهيد نخوابيد. ۴- وقتي ميگوييد “دوستت دارم”، واقعاً داشته باشيد. ۵- وقتي ميگوييد “متاسفم”، در چشم طرف مقابل نگاه كنيد. ۶- پيش از ازدواج حداقل شش ماه نامزد بمانيد. ۷- به عشق در نگاه اول اعتقاد داشته باشيد. ۸- هيچگاه به روياهاي ديگران نخنديد. ۹- عميق و مشتاقانه عشق بورزيد. ممكن است صدمه ببينيد ولي اين تنها راه كامل زندگي كردن است. ۱۰- در اختلافات، منصفانه مبارزه كنيد. بدون صدا زدن اسامي افراد. ۱۱- مردم را از روي خويشاوندانشان مورد قضاوت قرار ندهيد. ۱۲- آرام صحبت كنيد، سريع فكر كنيد. ۱۳- وقتي كسي از شما سوالي مي پرسد كه تمايلي به پاسخ دادن نداريد، لبخند زده، و سوال كنيد، “چرا ميخواهي بداني؟” ۱۴- بياد داشته باشيد كه عشق بزرگ و كاميابي هاي بزرگ ريسك بزرگ مي طلبند. ۱۵- با مادرتان در تماس باشيد. ۱۶- وقتي كسي عطسه ميكند به او بگوييد “عافيت باشه!” ۱۷- وقتي شكست ميخوريد، درسي كه از آن شكست مي آموزيد را فراموش نكنيد. ۱۸- سه چيز را بياد داشته باشيد: احترام به خود، احترام به ديگران و پذيرفتن مسئوليت همه كارهايتان. ۱۹- اجازه ندهيد يك مشاجره كوچك يك دوستي بزرگ را خراب كند. ۲۰- وقتي متوجه اشتباه خود شديد، قدمهاي فوري براي جبران آن برداريد. ۲۱- وقتي گوشي تلفن را برمي داريد لبخند بزنيد، فرد تماس گيرنده لبخند شما را در صدايتان خواهد شنيد. ۲۲- با زن يا مردي ازدواج كنيد كه عاشق صحبت كردن با او هستيد. وقتي سنتان بالاتر ميرود، مهارتهاي محاوره اي به اندازه مهارتهاي ديگر اهميت پيدا خواهد كرد. ۲۳- مقدار زماني را در تنهايي سپري كنيد. ۲۴- آغوشتان را براي تغيير باز كنيد ولي نه به اندازه اي كه ارزشهايتان زير سوال رود. ۲۵- بياد داشته باشيد كه گاهي سكوت بهترين پاسخ است. ۲۶- بيشتر كتاب بخوانيد و كمتر تلويزيون تماشا كنيد. ۲۷- شرافتمندانه و خوب زندگي كنيد تا در زمان پيري وقتي به گذشته فكر كرديد، فرصتي دوباره براي لذت بردن از آن پيدا كنيد. ۲۸- به خدا توكل كنيد ولي درب ماشينتان را قفل كنيد. ۲۹- وجود فضايي عاشقانه در خانه تان بسيار مهم است. هر آنچه كه ميتوانيد براي ايجاد خانه اي آرام، آسوده و امن انجام دهيد. ۳۰- در اختلافات با كسي كه دوستش داريد، با موقعيت كنوني دست و پنجه نرم كنيد. گذشته را پيش نكشيد. ۳۱- مفهوم عميق و ژرف مطالب را درك كنيد. ۳۲- دانش خود را به اشتراك بگذاريد. اين روشي است براي دستيابي به ابديت. ۳۳- با محيط زيست مهربان باشيد. ۳۴- با خدا راز و نياز كنيد. قدرت بيكراني در اين كار است. ۳۵- وقتي كسي از شما تعريف ميكند هيچگاه حرفش را قطع نكنيد. ۳۶- حواستان به كار خودتان باشد. ۳۷- به كسي كه زمان بوسيدن شما چشمانش را نمي بندد اعتماد نكنيد. ۳۸-يكبار در سال به جايي برويد كه تابحال نرفته ايد. ۳۹- اگر درآمد زيادي داريد، بخش از آنرا در زمان زنده بودنتان براي كمك به ديگران اختصاص دهيد. اين بزرگترين لذت بردن از ثروت است. ۴۰- بخاطر داشته باشيد كه دست نيافتن به چيزي كه دوست داريد گاهي خوش اقبالي است. ۴۱- قوانين را بياموزيد سپس برخي را بشكنيد. ۴۲- بياد داشته باشيد بهترين رابطه آني است كه عشق شما به يكديگر بزرگتر از نياز شما به يكديگر باشد. ۴۳- موفقيت خود را اينگونه محك بزنيد كه چه چيزي را از دست مي دهيد تا چه چيزي را بدست آوريد. ۴۴- بخاطر داشته باشيد كه شخصيت شما سرنوشت شما است. ۴۵- متهورانه به عشق خود نزديك شويد .

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 01:59
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ