یافتن پست: #برس

رضا
رضا
عکس چشمات پیشه رومه ، بغض عشقت تو گلومه صورتم از گریه خیسه ، دیگه کار من تمومه همه جا صدای جیغه ، چیزی نیست خوابی عمیقه روی دستای غریبم جای بوسه های تیغه
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 16:56
+2
ebrahim
ebrahim
( یه توپ دارم قلقلیه ) پَ نه پَ شش ضلعی نامنتظمه... ( میزنم زمین هوا میره ) پَ نه پَ می خواستی زمینو حفر کنه برسه مرکز زمین... ( نمی دونی تا کجا میره )پَ نه پَ می دونم نمیگم که ریا نشه... ( من این توپو نداشتم ) پَ نه پَ داشتی ، رو نمی کردی... ( مشقامو خوب نوشتم ) پَ نه پَ همش برو دنبال یللّی تللّی... ( بابام بهم عیدی داد ) پَ نه پَ می خواستی روز مادر بهت کادو بده... ( یه توپ قلقلی داد ) پَ نه پَ می خواستی یه دونه بی ام ۷۳۰ بهت بده !!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 00:54
+5
mina_z
mina_z
ماشینم بنزین تموم کرد وسط جاده, واستادم دم جاده یکی 2 لیتر بنزین از ماشینش بهم بده که فقط خودمو برسونم به یه پمپ بنزینی, یکی زد بقل گفت آقا بنزین برای ماشینت می خوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام باهاش خودمو آتیش بزنم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/30 - 23:18
+9
رضا
رضا
لباس هایت، کفش هایت... همه را نو کرده اي... اما دلت؟ دیروز که باد، روسریت را...کمی عقب می داد، دستانت مستِ کدام دست بود، که...؟!؟! دیروزِ امروزي که فردایش نوروز بود... ...ماهیِ عیدِ نیامده ات مرد همه گفتند که مرد، فقط شمعدانی خانۀ همسایه فریاد زد که: نه...او نمرد...دق کرد... از تَنگیِ تُنگش... از بی مهري تو... از خودخواهی تو... اما این خبر تازه اي نبود...! سالهاست که ماهی ها براي حول حالناي محالِ تو می میرند ، و تو هنوز هم به فکرِ اَحسن الحالِ خود، دنیاي مرا سیاه می کنی... اما امسال تکرارِ هنوزهایم.... هنوزهایت...محو میشود! امسال همۀ ماهی ها آرزو کردند که تو، به آرزویت برسی... شاید با مرگِ من مجال زندگی یابند... شاید...شاید...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/30 - 12:55
+3
مهسا
مهسا
سلامِ مرا به وجدانت برسان و اگر بیدار بود بپرس چگونه شب ها را آسوده می خوابد . . . ؟
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 21:03
+2
gamer
gamer
عشق یعنی اینکه وقتی می‌خوای برسونیش، رادیو پیام رو روشن کنی و ببینی کدوم مسیر پر ترافیک‌ تره!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 19:57
gamer
gamer
به مامانم می گم برسم کو؟ می گه می خوای موهاتو شونه کنی؟ پ نه پ می خوام پسر همسایه بغلیو غشو کنم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 19:49
gamer
gamer
تو هواپیما نشستم دارم دعا می خونم بغل دستیم می گه دعا می کنی سالم برسی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دوست دارم صحنه سقوط هواپیما رو از نزدیک ببینم دعا می کنم سقوط کنیم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 19:37
mahdi
mahdi
پدربزرگم فوت کرده تو قبرستونیم دوستم زنگ زده میگه کجایی؟ میگم بهشت زهرا ! میگه واسه چی ؟ میگم واسه پدر بزرگم. میگه اِ ؟ فوت کرده ؟ میگم پـَـــ نَ پـَـــــ تمرینی اومدیم مانور !
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 12:07
رضا
رضا
عاقبت خواهم مرد.... نفسم مي گويد وقت رفتن دير است..... زودتر بايد رفت.....رازها را چه كنم؟
1 دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 10:03
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ