یافتن پست: #برس

محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
تو كوچمون زمین رو برای طرح فاضلاب كندن، فامیلمون اومده خونمون میگه زمین رو واسه فاضلاب كندن؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ دارن میكنن تا برسن به چاه نفت.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/6 - 01:12
+3
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
همیشه قبرستانی در قلبت برای خطای دوستانت بساز پـَـــ نــه پـَـــ یه دستشویی بساز تا هر کدومشون خطا کردن بندازیشون اون تو!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/6 - 00:31
+5
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
یک ساعته داشتم با یه زانتیا کورس میزاشتم...! آخرش یارو اومده میگه:داری کورس میزاری؟ گفتم:پَ نه پَ مریض دارم واسه همین دارم تند میرم برسونمش بیمارستان...! میگه:کوفتِ پــَ نه پــَ بزن کنار کنترل نامحسوس
دیدگاه  •   •   •  1390/11/5 - 15:29
zahra
zahra
شوهر برگزیده ی جهان
13 دیدگاه  •   •   •  1390/11/4 - 21:48
+10
عسل ایرانی
عسل ایرانی
شده يه چيزي تو دلت سنگيني كنه....؟؟؟ خيلي سخته ادم كسي رو نداشته باشه... دلش لك بزنه كه با يكي درد دل كنه ولي هيچكي نباشه... نتونه به هيچكي اعتماد كنه هر چي سبك سنگين كنه تا دردش رو به يكي بگه ... نتونه اخرش برسه به يه بن بست ... ... تك وتنها با يه دلي كه هي وسوسش مي كنه اونو خالي كنه ... اما راهي رو نمي بينه سرش روكه بالا مي كنه اسمون رو مي بينه به اون هم نمي تونه بگه... اخه خيري از اسمون هم نديده مگه چند بار اشك هاي شبونش رو پاك كرده...؟
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/4 - 02:25
+7
sasan pool
sasan pool
این آهنگ داستان حال و روز من هست.واقعا به شاعرش تبریک میگم.از وقتی که شنیدم همینجوری دارم گریه میکنم.و حسرت می خورم.این سایت فایل صوتیشو قبول نمی کنه.نمیدونم چرا ولی متن شعرش در دید گاه براتون میزارم.
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/3 - 23:02
+5
aB'Bas S
aB'Bas S
سلام صبح بخیر... الهی...دلی ارزانی دار که تسکین دردی گردد... ♥♥هرکی امروز تولدشه تولدش مبارک...♥♥ ♥♥یاد همه درگذشتگان این روز گرامی♥♥ ♥♥هرکی مسافره راهش بی خطر...♥♥ ♥♥آرزوی شفای عاجل برای همه مریضا♥♥ ♥♥ایشالله دانشجوا و دانش آموزا از فصل امتحانات سربلند بیرون بیان♥♥ ♥♥ لبتون خندون و دلتون پر آرامش...ایشالله یه خبر خوب بهتون برسه♥♥
دیدگاه  •   •   •  1390/11/3 - 10:40
ronak
ronak
آقا چند بدیم ما رو هم تا یه جایی برسونی؟...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/3 - 00:24
+4
gha3m
gha3m
وقتي حاجيان به شيطان سنگ مي زدند، شيطان مي خنديد و مي گفت: اين جماعت که امروز به من سنگ مي زنند، برسند تهران به من زنگ مي زنند!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/2 - 10:46
+2
ronak
ronak
میخواهم به عقب برگردم درتلاقی گریه و سکوت، از نو شروع کنم تار بزنم و در ترکیب رنگ ها فقط به قرمز برسم جاهایمان را عوض کنم .........جاده را برای خودم انتظار را برای تو بکشم اگر به عقب برگردم این بار تویی ،که می مانی منم،که میروم کاش می شد به عقب برگردم ...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 22:44
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ