♥ نگار ♥
گاهی دلت از سن وسالت می گیره
میخواهی کودک باشی.
کودکی که به هر بهانه ای به اغوش غمخواری پناه میبرد وآسوده اشک می ریزد
بزرگ که باشی....
باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی....!
♥ نگار ♥
به خداحافظیِ تلخِ تو سوگند نشد...هر چه کردم که کنم ترک تو،سوگند نشد
خسته از بازی تکراریِ ما...رفتم اما به تو سوگند نشد
...
یه مُردم که گاهی نفس می کِشه...رو قلبش یه عکسِ قفس می کِشه
گرم بی شرف باز گره خورده به...دلی که همش پاهاشو پس می کِشه
نگو غیرممکن شده بودنت...نگو جا نذاشتم واسه موندنت
گناهم فقط بی گناهی شده...یه چیزی این وسط اشتباهی شده
حواست به من نیست،حواست کجاست...چقدر خواسته ی من اَزت نابجاست
تو باید بری آسمونی بشی...جهنم که جای چشای تو نیست
اتاقی که من توش قدم می زنم...یه دم خالی از ماجرای تو نیست
فقط اومدی دل هوایی کنی...و بعدش هوای جدایی کنی
تمومش کن آخه تا به کِی...می خوای تو دل من خدایی کنی
دیگه اصلا اَزت خوبی نمی خوام...دیگه اصلا شبا نوری نمی خوام
بزرگی کردی تا اینجاش،ممنون...تحمل کردی ما رو جاش ممنون
...
نگاه کن یه پُر ادعا رو...چطور تونستی با چشات شکارش کنی
تو باید بری،من یه دیوونم...یه بیمارو می خوای چیکارش کنی
فقط اومدی دل هوایی کنی...و بعدش هوای جدایی کنی
تمومش کن،آخه بگو تا به کِی...می خوای تو دل من خدایی کنی
نباشم شبا با کی حرف می زنی...غمای کیو از دلش می کَنی
قرار شد بری عاشق کی بشی...داری آرزومو به گند می کِشی
تو که رفتی کار هر روز و شبم هق هق شد...و خدا شاهد دق کردن این عاشق شد
حق من این همه بی کسی و آزار نبود..حق من خیره شدن به عکس دیوار نبود
تو که رفتی ریشه های منو با داس زدن...زنده بودم و به قاب عکس من یاس زدن
با روبان مشکی عکس منو تزیین کردن...یعنی می شه خاطرات خوبمون برگردن؟
آخرین ویرایش توسط
NEGAR1992 در [1393/09/14 - 21:32]
♥ نگار ♥
جام جم، داره اذان به افق لس آنجلس پخش میکنه،
مامان بزرگم میگه: اذان تهرانه؟ میگم: نه لس آنجلسه!
میگه: 2 زار اگه شعور داشتیا، با اذان شوخی نمیکردی !!!
♥ نگار ♥
یادت هست مادر
اسم قاشق را گذاشتی قطار، هواپیما، کشتی؛
تا یک لقمه بیشتر بخورم...
یادت هست؟ شدی خلبان، ملوان، لوکوموتیوران
میگفتی بخور تا بزرگ بشی...
آقا شیره بشی...
خانوم طلا بشی...
و من عادت کردم که هر چیزی را بدون اینکه دوست داشته باشم قورت بدهم
حتی بغض هایم را
♥ ♥ ⒽⒶⒹⒾ♥ ♥
اونروز رفیقم بهم زنگ زده میگه برس به دادم اینترنتم قطع شده
رفتم خونه ش بعد از یه ساعت ور رفتن با مودم
کاشف به عمل اومد که خانومش واسه تنبیهش سیم تلفنو چیده
خیلی ماهرانه دوباره بهم چسبونده
آخه خدا خوشش میاد ما دهه شصتیا اینقد بکشیم
تا بچه بودیم چاقو بود و توپ ما
الان که بزرگ شدیم قیچی هست وسیم تلفن!!!!!!!!!!