یافتن پست: #بغض

مهسا
مهسا
برای نبودن که . . . همیشه لازم نیست راه دوری رفته باشی میتوانی همین جا پشت تمام بغضهایت گم شده باشی
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 16:38
مهسا
مهسا
برو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ ! ..برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ ! ..تو را با من نمی خواهم که « ما » معنا کنم دیگر … برو با یک « من» دیگر بمان « ما » شو ، خداحافظ !
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 19:41
+1
sasan pool
sasan pool
چو بغضی کهنه در غربت اسیرم چو آهی کز صدای خفته سیرم من اینجا مانده ام تنها خدایا همین روزاس که در غربت بمیرم ببین اینجا پرنده رو زمینه یه عمره خواب ِ پرواز و می بینه در اینجا پشت ِ هر آهوی معصوم ببین گرگی نشسته در کمینه!! در اینجا باید از خوبان جدا بود مث ِ شبنم غریوی بی صدا بود !! در اینجا زندگی تلخه خدایا چقد سخته غریبی آشنا بود !! در اینجا قلب صاف و صادقی نیست میان گریه هاشان هق هقی نیست ! در این دنیای تلخ بی مروت دریغا ای دریغا ، عاشقی نیست
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 18:02
+1
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
میگه تو هم دلت میخواد بری آمریکا؟پَـ نه پَـ گیرم برم آمریکا واسه زندگی!بهترین جاش اصلا!تو بگو بهترین شرایط!فقط کافیه تو آمریکا برق بره بعد برق که بیاد هیشکی تو صلوات فرستادن منو همراهی نکنه بغضم میگیر
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 02:21
+2
رضا
رضا
درشبي که مي وزيد چشمهاي لال تو نيستان سينه ام پرشد از خيال تو اسمان غريب بود دل شکسته مثل من ناله هاي ابر ها بغض هاي کال تو نذر چشمهاي تو شعر عاشقانه ام تا شفا دهد مرا رنگ سبز چشمان تو جرعه اي ز خنده ات سهم لحظه هاي من چشم هاي پر عطش تشنه ي زلال تو مهربان نگاه تو مشق هر شب من است صبح يک سبد غزل نوش جان حلال تو ماهتاب من!بريز درد خود به جان من دردها براي من هرشب هرچه هست مال تو
دیدگاه  •   •   •  1390/10/25 - 20:13
+4
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
چشام پر اشک، بغض تو گلوم میگه میخوای گریه کنی ؟! پـَـــ نــه پـَـــ میخوام ببینم با چشام میتونم بشاشـم ؟!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/24 - 22:05
+2
mina_z
mina_z
خدایا من همان هستم که وقت و بی وقت مزاحمت میشم همونی که وقتی دلش میگیره و بغضش می[!] میاد سراغت من همونی هستم که همیشه دعاهای عجیب و غریب میکنه و چشماشو و میبنده و میگه : من این حرفا سرم نمیشه باید دعاهامو مستجاب کنی همونی که بعضی وقتا لج میکنه و گاهی خوودشو برات لوس میکنه همونی که گاهی وقتا پشت سر مردم حرف میزنه گاهی بدجنس میشه و البته گاهی هم خودخواه گاهی هم ...... یادت میاد من کی هستم یادت اومد خدایا؟ فقط تویی که میتونی بگیری دستمو ..
دیدگاه  •   •   •  1390/10/24 - 14:22
+3
ronak
ronak
دلم که می گیرد کودک می شوم ... کفش هایم تا به تا می شوند ... دستانی می خواهم که آرامم کنند ... مهربوونی که به فکر دلتنگی هایم شود ... و گلویی که بغض امانش را نبرد ... بهانه گیر می شوم ... نق می زنم که این را می خواهم .... که آن را می خواهم ... ولی هیچکس نمی داند ؛ که به جز تو هیــــــــچ نمی خواهم ...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/24 - 12:59
+1
مهسا
مهسا
ادای آدم های قوی را در آوردن هنر می خواهد؛ اینکه خسته باشی، بغض داشته باشی و از درون شکسته ... صورتت را با سیلی سرخ نگه داری و خودت را به زور سر ِپا! هی به خودت بگویی اتفاقی نیافتاده است ولی ته دلت بدانی"اتفاق" افتاده است جانم ، افتاده است ...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/23 - 18:13
+3
رضا
رضا
همه میپرسند چیست در زمزمه مبهم آب چیست در همهمه دلکش برگ چیست در بازی آن ابر سپید روی این آبی آرام بلند که ترا می برد اینگونه به ژرفای خیال ...................
1 دیدگاه  •   •   •  1390/10/22 - 17:41
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ