یافتن پست: #بو

محمد
محمد

کاش دستانم آنقدر بزرگ بود که

 

می توانستم چرخ دنیا را به کامت بچرخانم

 

اما کسی را میشناسم که بر همه چیز تواناست

 

تو را به او می سپارم

:)
دیدگاه  •   •   •  1393/03/14 - 21:07
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







طوفان تهران: نتیجه مهربان نبودن با طبیعت ...






دیدگاه  •   •   •  1393/03/14 - 21:03
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در طوفان اخیر تهران گربه و دیش ماهواره و ایرانیت بود که تو آسمون میرفت...
تو روحتون 190 هزارتومن شلوارم معلوم نیست کجا رفت !!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/14 - 21:02
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



طرف زنش میمیره ، توی تشییع جنازه كنار تابوت میگه : لا اله ایولا !



دیدگاه  •   •   •  1393/03/14 - 20:47
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم !

من را به من نبودن محکوم نکن !

من همانم که درگیر عشقش بودی !

یادت نمی آید ؟!

من همانم !

حتی اگر این روز ها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم !






دیدگاه  •   •   •  1393/03/14 - 20:25
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اینقد بدم میاد از اینایی که رابطشون cut میشه هی پست میزارن i am single
زشته بابا خجالت بکشین مگه من که single هستم میام اعلام کنم ؟؟؟
اصلا از من شنیدین بگم single هستم؟؟؟
با اینکه single هستم هیچوقت از این پستا نذاشتم ...
single بودنم به خودم مربوطه وااالاااا =))))))
دیدگاه  •   •   •  1393/03/14 - 20:20
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یــه روز یــکی میــــاد تو زندگیـتـــــــُـ ...
میفــهمــی که چـــرا با قــَــبلیــا دَووم نیـــاوردی
4 دیدگاه  •   •   •  1393/03/14 - 20:15
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻋﮑﺲ ﺑﭽﻪ ﮔﯿﺎﻣﻮﻧﻪ ﻫﺎﺍﺍ ...
•~       •~        •~    •~
  •~    •~      •~   •~    
•~      ⊙_⊙~~

•~    •~      •~  
•~        •~  •~ 
.
.همه یه شکل بودین...؛)))
اما من با همه فرق داشتم نگا نگا اون وسطم چه خوجلم
از اولم چشام سگ داشت... :)) :
دیدگاه  •   •   •  1393/03/14 - 20:14
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بچه که بودیم وقت فیلم دیدن کنترل ویدئو دست پدرم بود اونم تا فاصله مرد
و زن از یه گوسفند کمتر می شد

می زد می رفت جلو. یه بار تایتانیکو تو ۲۰ دقیقه دیدیم.
1 دیدگاه  •   •   •  1393/03/14 - 20:00
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







یه عروس داریم خیلی تنبله یه روز مامانم و خواهرم خواستن با زبون بی زبونی به این حالی کنن ظرفارو بشوره.نشستن فــک کردن تصمیم گرفتن تعارف الکی بکنن شاید این حالیش شد و این حرفا...
.
.
.
.
.
.
.
مامانم : نه اصلا نمیذارم دخترم تو بشوری بیا اینور من میشورم زحمتت میشه
آبجیم: نه مامان شما مریضی برین استراحت کنین من میشورم
یعنی 10 دقیقه بکــِش بکــِش بود تو آشپزخونه که یهو عروسمون اومد گفت: " دعوا نکنین یکیتون الان بشورین یکیتون هم شام میشوره
مامانم و آبجیم :|
من :))))






دیدگاه  •   •   •  1393/03/14 - 19:36
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ