یافتن پست: #بو

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه مرضی هست
.
.
.
.
.
.
که آدم پاهاشو می چسبونه به بخاری یا شوفاژ که بسوزه بعد یهو بکشه کنار ک خوب شه دوباره بچسبونه
دیدگاه  •   •   •  1394/08/23 - 11:44
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اعتراف میکنم یبار که کوچیک بودم و رفته بودیم مسافرت مامان و بابام از ماشین پیاده شدن و بعد که سوار شدن گفتن محل مین گذاری شده بود(در خانواده ی ما کنایه از دستشویی بزرگه!)
یعنی زمینش قابل نشستن نبود میخواستیم از اونجا بریم یه جای دیگه ولی من
خون گریه می کردم که به منم نشون بدیییین!!!
دیدگاه  •   •   •  1394/08/19 - 12:21
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ما یه بار رفتیم مهمونی
یه جا بکلاس
جاتون خالی
بابام میخاس کلاس بزاره -
گف من بعد شما میام
ما رفتیم
بعد بابام 2ساعت بعد از ما اومد
دیدیم یقه لباسش صورتیه
ترسیدیم فک کردیم خونه
:بابا چیشده
هیچی ادکلن ک جلو دراور بود زدم (کرم سفید کننده -مارک مای)
ما:O_O
ما::))))
و بازم ما :)) O_o
دیدگاه  •   •   •  1394/08/19 - 12:13
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺗﻮ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ
.
.
.
.
ﺍﻟﮑﯽ ﻣﺜﻼ ﻣﻦ ﺳﻮﺍﺭ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺷﺪﻡ !!
ﺑﮕﺬﺭﯾﻢ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮐﻪ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺳﺮ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ
ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﺮﺍ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﻧﺸﺴﺘﯽ ؟؟
ﮔﻔﺖ : ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﯼ !!!.. o_O
ﭼﻦ ﺭﻭﺯﻩ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺷﺎﻣﭙﻮ ﺑﺎ ﻧﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻤﯿﺮﻡ
ﻧﺒﯿﻨﻢ ﺍﯾﻨﻢ ﺟﺰ ﻫﻔﺘﺎﺩ میلیون ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﻪ
دیدگاه  •   •   •  1394/08/19 - 12:05
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اگه این گوشه میخندم ، واسه حفظ آبرومه....


سهم یکی دیگه میشه ،اون کسی که آرزومه....


 


من نبودم که ببینم تو این روزها چی کشیدی......


 


میدونستی من نمیام به سر و وضعت رسیدی....


 


خوش سلیقه هم که بودی ،آره با این انتخابت...


 


وقتی پرسیدن وکیلم؟ بـگو نـه.....چون من میخـــوامت....

دیدگاه  •   •   •  1394/08/18 - 19:49
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هی شدم تو یه اتاق حبس
ساعت یک و یازده صبح
شانس در دلو باز کرد
جاری شدم چون نشونه میبینم
اگه اینم دروغ باشه که په من یه حیوونه فریکم
توقع دارم که توقع ساختیم توقع رفت همشو باختیم , باختیم
از کجا شروع شد صحبت عشقیمون
خدا کجاستو معلمت کی بود
چطور زهر شده مسکنه دیروز
عذابه وجدان یا مطئنه بی روح
امیدوارم به امیدواری
دله شکست کی الان حقه
نمیخوام نمیخوام نمیخوام
این استرس همین جنگو قطع شه
حسم به تو تعریف نشدنی
حست به من چی چند تا خطه
به خودم شک کردم نکنه از خودت مطمئنی
تغییری یا تخریبی که صدم به صدمه کشنده ای
عاشقی نکردم از رو مجبوری نبود دستوری
دستو دلم چونکه دو دره نیست
آخر تجربه منو به بن بست کشید
اما عاشقت بودم که تظاهر کردم
عاشقتم من میگم چی بنویسه قضا و قدر راجب من
مرز حماقتو عشق مرز تباه شدن و پا گرفتن
کی میشه مثه کی کم آوردم نه تازه بهتر
میشد وایستاد بحث کرد
ولی درو کوبید بستش
پشت درو قفل کرد بعد
صدا زیاد موزیک پخشه
نمیدونه چی میخواد ازم خودشم دیوونست
چند ساله نمیدونم کی بودم ولی این رابطه بیهودست
حرفامو زودتر میگم دوستیا رووش منفین
خنده ها پوزخند میشن مثه شبو روز فرق میکردن
همه حرفامو خوب بد میفهمه ته صدات توش تردیدست
من فقط دنباله یه رابطم که هر جور باشه توش تضمینم
خوب بودش
دیدگاه  •   •   •  1394/08/16 - 20:09
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ !
ﺯﻝ ﺯﻝ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻦ
ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﺣﺮﻓﯽ
ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ !
ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦِ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻣﺶ ﻧﮑﻦ
ﺟﯿﻎ ﺑﺰﻥ ، ﻣﺤﮑﻢ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺶ ﺑﮕﯿﺮ
ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺎﺭﺍﻧﺶ ﮐﻦ
دیدگاه  •   •   •  1394/08/15 - 18:32
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به یک نفر جهت چک کردن فیس بوک واتس اپ لاین تلگرام و همچنین کامنت گذاشتن برای پست ها نیاز مندیم.با حقوق و مزایا
دیدگاه  •   •   •  1394/08/13 - 17:43
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ ﺩﻻﻣﻮﻥ ﮐﻪ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﮐﺴﺎﯾﯽ ﻣﯿﺸﻦ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻦ ﺩﻝ ﭼﯿﻪ . . . ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻭﻧﻘﺪ ﯾﺎﺩﺷﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﯾﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻧﺼﻒ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﺎﻝ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ . . .
دیدگاه  •   •   •  1394/08/13 - 17:42
+2
poorya
poorya
روزی اینجا شهر من بود... دور از هر چی جنگو کمبود...
دیدگاه  •   •   •  1394/08/11 - 03:23 توسط Mobile
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ