یافتن پست: #بو

محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

اگر ديدين مردى سينشو سپر کرده...سرشو بالا گرفته زبونشو در اورده...
تعجب نکنيد...
اتفاق مهمى نيوفتاده...
اصلا نگران نباشبد.
.
.
.
..


داره زيپ شلوارشو ميکشه بالا...
خخخخخخخخخخخخ
دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 14:24
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
به سلامتیه دختری که وقتی بنز براش بوق زد سرشو انداخت پایینو گفت 206 عشقم بهتره
.
.
.
.
.
.
.
و بنز دخترو زیر گرفت و له کرد ..
.
.
.
آخه بزرگوار مگه هرکی بوق میزنه میخواد سوارت کنه
شاید میخواد بگه برو اونور
دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 14:18
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ﻳﻪ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺭﻓﺖ ﻛﻼﻧﺘﺮﻯ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﻤﺴﺮ ﮔﻢ ﺷﺪﻩﺍﺵ ﻓﺮﻡ ﭘﺮ
ﻛﻨﻪ ..
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﺯﻧﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﺧﺮﻳﺪ ﻭﻟﻰ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺮﻧﮕﺸﺘﻪ ﺧﻮﻧﻪ !!
ﭘﻠﻴﺲ : ﻗﺪﺵ ﭼﻘﺪﻩ؟
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺩﻗﺖ ﻧﻜﺮﺩﻡ !
ﭘﻠﻴﺲ : ﻻﻏﺮﻩ؟ ﭼﺎﻗﻪ؟
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﻳﻪ ﻛﻢ ﺷﺎﻳﺪ ﻻﻏﺮ … ﻳﺎﭼﺎﻕ !!
ﭘﻠﻴﺲ : ﺭﻧﮓ ﭼﺸﺎﺵ؟
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﺩﻗﻴﻘﺎً ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ !!
ﭘﻠﻴﺲ : ﺭﻧﮓ ﻣﻮﻫﺎﺵ؟
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﻭﺍﻻ … ﻫﻰ ﺭﻧﮓ ﻣﻴﻜﻨﻪ !!
ﭘﻠﻴﺲ : ﭼﻰ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ؟
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﭘﻴﺮﻫﻦ …!! ﻣﺎﻧﺘﻮ …!! ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ !!
ﭘﻠﻴﺲ : ﺑﺎ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ؟
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﺁﺭﻩ
ﭘﻠﻴﺲ : ﺍﺳﻢ، ﺭﻧﮓ ﻭ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻣﺎﺷﻴﻦ،
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﻳﻪ AUDI ﻣﺸﻜﻰ A8، ﺑﺎ ﻣﻮﺗﻮﺭ V6 ، ﺣﺠﻢ 3000
ﺳﻮﭘﺮﺷﺎﺭﮊ ﺑﺎ 333 ﺍﺳﺐ ﺑﺨﺎﺭ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﺩﻭﺭ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﻭ ﺗﻴﭗ
ﺗﺮﻭﻧﻴﮏ ﻫﺸﺖ ﺳﺮﻋﺘﻪ ﺍﺗﻮﻣﺎﺗﻴﮏ ﺑﺎ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﻣﺪ ﺩﺳﺘﻰ ﻭ
ﺗﻤﺎﻡ ﭼﺮﺍﻏﻬﺎﺵ ﻓﻮﻝ LED ﺑﺎ ﺩﻳﻮﺩﻫﺎﻯ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻧﻮﺭ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻤﺎﻡ
ﻓﺎﻧﻜﺸﻨﻬﺎﺵ ﻭ……
ﻳﻪ ﺧﺮﺍﺵ ﺧﻴﻠﻰ ﻛﻮﭼﻮﻟﻮ ﻫﻢ ﺭﻭﻯ ﺩﺭ ﺟﻠﻮﻳﻰ ﺳﻤﺖ ﺷﺎﮔﺮﺩ …
) ﻣﻬﻨﺪﺱ ! ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪ ﺯﺩ ﺯﻳﺮ ﮔﺮﻳﻪ (…!!
ﭘﻠﻴﺲ (ﻣﺘﺎﺛﺮ): ﮔﺮﻳﻪ ﻧﻜﻨﻴﻦ ! ﻣﺎ ﻣﺎﺷﻴﻨﺘﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﭘﻴﺪﺍ
ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ!!!!! :|
مردها همچین موجودات با ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ هستند ....!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 13:44
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
خون شهدا را آن فــ ــــ ــاحـــ ــ شــ ــــ ــــه خیابانی پایمال نمی کند!
خون شهدا را آن تارک الصلات پایمال نمی کند!
خون شهدا را آن روزه خور پایمال نمی کند!!
خون شهدا را مو و لباس آن جوان پایمال نمی کند!
خون شهدا را روسری افتاده آن دخترک پایمال نمیکند..
خون شهدا را حاجی هایی پایمال میکنند که مکه رفتن شان
از انگشتان دست فراتر رفته است،
اما ناموسشان محتاج لقمه نان شب شان هستند!
آنانی که صداقت را فقط به دوش میکشند
اما همچون نقل و نبــــــات دروغ می گویند!!
کسانی که در حق این ملت جفا کرده اند
آنانی که میلیارد میلیارد به جیب می زنند
و بودجه ای برای کار من و توی جوان نیست!
آنانی که کارشان با پارتی بازی سه سوته به انجام می رسد
و من و تو سال هـــــــــا با دهان بسته فقـــــــط صبر !
ریاکارانی پایمال می کنند که از شریعت و اسلام و شهدا
فقط حرافی های معمول را یاد گرفته اند!!
آآآآآهـــــــــای
اندکی شبیه حرف هایت باش!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 13:39
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

تا وقتی که یه دختربچه داره ، تنش رُ واسه شامش می‌فروشه،
به من چه که فلان آرتيست و مطرب، چه مارکی، یا چه جنسی رُ می‌پوشه؟


به من چه که کدوم خواننده‌ی پاپ، به دستش ساعتِ مارکِ رول[!]؟
کدوم رنگ توی دنیا رنگِ ساله؟ تو هالیوود کی اسطوره‌ی س[!]؟


من اين‌جام! بین اين مردم که امید، داره کم کم می‌میره تو دلاشون،
چه‌قدر فاصله دارن تیترا از ما، چه‌قدر اين دَکه دوره از خیابون...

دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 12:56
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

عکس های زنی که با اندام خود رکوردی جدید ثبت کرده!
یک خانم 23 ساله با زایمان و بدنیا آوردن پنج قلو هایش توانست نامش را وارد کتاب رکورد های گینس کند.
این زن در یک لقاح طبیعی صاحب پنج فرزند شد اما نکته مهم در این زایمان این نکته بود که تمام این فرزندانش را بصورت طبیعی بدنیا آورده و از سزارین استفاده نکرده است و همین نکته باعث ثبت شدن نام او در کتاب رکوردهای گینس شده است. وی صاحب 4 پسر و 1 دختر شده است که حال تمامی فرزندان وی خوب میباشد.







‏عکس های زنی که با اندام خود رکوردی جدید ثبت کرده!<br />
یک خانم 23 ساله با زایمان و بدنیا آوردن پنج قلو هایش توانست نامش را وارد کتاب رکورد های گینس کند.<br />
 این زن در یک لقاح طبیعی صاحب پنج فرزند شد اما نکته مهم در این زایمان این نکته بود که تمام این فرزندانش را بصورت طبیعی بدنیا آورده و از سزارین استفاده نکرده است و همین نکته باعث ثبت شدن نام او در کتاب رکوردهای گینس شده است. وی صاحب 4 پسر و 1 دختر شده است که حال تمامی فرزندان وی خوب میباشد.<br />
<br />
ارسالی از Azadeh Sartoli‏





دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 12:47
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
یاد بودی از احمدی نژاد

دیدگاه  •   •   •  1393/06/24 - 17:51
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ :
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﮐﻼﺱ ﯾﮏ
ﺑﺎﺩﮐﻨﮏ ﺑﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﯾﮏ ﺳﻮﺯﻥ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﯾﮏ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻓﺮﺻﺖ
ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺑﺎﺩﮐﻨﮑﻬﺎﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺘﺮﮐﺎﻧﯿﺪ ﻫﺮﮐﺲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﮑﺪﻗﯿﻘﻪ
ﺑﺎﺩﮐﻨﮑﺶ ﺭﺍ ﺳﺎﻟﻢ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﺍﺩ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﺷﺮ ﻭﻉ ﻭ ﺑﻌﺪﺍﺯ ﯾﮑﺪﻗﯿﻘﻪ ﻣﻦ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎ
ﺑﺎﺩﮐﻨﮏ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﺷﺪﯾﻢ .
ﺳﭙﺲ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻦ
ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺮﭘﺎ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻫﻤﻪ ﮐﻼﺱ ﺑﺮﻧﺪﻩ
ﺷﺪﻧﺪ ﺯﯾﺮﺍ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺎﺩﮐﻨﮏ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻧﺘﺮﮐﺎﻧﺪ ﭼﺮﺍﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ
ﺑﻮﺩ ﺑﻌﺪﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻫﺮﮐﺲ ﺑﺎﺩﮐﻨﮑﺶ ﺳﺎﻟﻢ ﻣﺎﻧﺪ ﺑﺮﻧﺪﻩ
ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﭽﻨﯿﻦ ﻫﻢ ﺷﺪ !.
ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﻗﯿﺐ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ
ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺎ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺯﻧﺪﻩ.
ﻗﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺗﻀﻤﯿﻦ
ﮐﻨﯿﻢ .
ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺑﺎﻫﻢ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ .ﺑﺎﻫﻢ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﻢ . ﺑﺎﻫﻢ ﺷﺎﺩ
ﺑﺎﺷﯿﻢ . ﺑﺎﻫﻢ …ﺑﺎﻫﻢ …
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﺎﺩﮐﻨﮏ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﺘﺮﮐﺎﻧﯿﻢ؟
دیدگاه  •   •   •  1393/06/24 - 17:37
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
طرف باباش مي ميره داشت گريه ميکرد، تلفنش زنگ ميخوره!
جواب که ميده گريه هاش بيشتر ميشن!
ميگن: کي بود جريان چيه؟
میگه: پشت هم داریم بد میاریم!! خواهرم بود! اونم باباش مُـرده!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/24 - 16:44
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
پسر : الو گلابی؟
دختر : سلام کثافت
بعد هردو از ته دل میخندن :))
پسر : خوبی کج و کوله ی من
دختر : به توچه عشقم خوبم تو خوبی
...پسر : خــــــــر نفهم حالتو میپرسم میگی به تو چه؟ شیطونه میگه بزم شل و پلش کنم ها
دختر : گفتم که خوبم الاغ تو خوبی :))
پسر: فدای خنده هات شم که مثل شتر میخندی نفسم
دختر : مـــــــــرگ شتر خودتی روانی
پسر : دلم واست تنگ شده بود آشغال دوست داشتنی
دختر : منم
پسر : خوب دیگه بسه خیلی باهات حرف زدم پر رو شدی
دختر : کوفتت شه باهات حرف زدم
پسر: مواظب خانمی الاغ من باش
دختر : چشم اقای بی ادب
پسر : دوست دارم دیوونه
دختر : منم دوست دارم آقاهه
و بعد خداحافظی ....حتی تا چند لحظه بعد از این که تماسشون تموم میشه خنده رو لب هردوشونه ....
دیدگاه  •   •   •  1393/06/24 - 15:48
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ