یافتن پست: #بچه

sepideh
sepideh
بچه که بودم شناسنامه داداشم گم شد .. الان دوازده سال میگذره ولی هیچکس نمیدونه که شناسنامش و گـِـرو گذاشتم تو کلوپ سر کوچه و یه سِگـا گرفتم
2 دیدگاه  •   •   •  1390/11/19 - 14:28
+7
sepideh
sepideh
تهوع‌ آور‌ترین سوالهای فامیلی کودکی:مامانتو بیشتر دوست داری یا باباتو مدرسه: معدلت چند شد؟ دانشجویی:درست کی تموم می‌شه؟ بعدر از درس:چرا ازدواج نمی‌کنی؟ یعد از ازدواج:چرا بچه دار نمیشین بعد از بچه:این بچه قیافه‌ش به کی رفته؟
3 دیدگاه  •   •   •  1390/11/19 - 13:50
+4
zahra
zahra
هرکی عدالت رو دید سلام من و بچه های پیج رو بهش برسونه
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/19 - 13:23
+5
فکل مکل
فکل مکل
گفتگوی دو دختر پای تلفن: سلام عشقم، قربونت برم. چطوری عسل؟ فدات شم… می بینمت خوشگلم… بوس بوس بوس گفتگوی دو پسر پای تلفن: بنال… بوزینه مگه نگفتی ساعت چهار میای؟ د گمشو راه بیفت دیگه کره خر بعد از قطع کردن تلفن : دخترها: واه واه واه !!! دختره ایکبیریه بی فرهنگ چه خودشم میگیره اه اه اه انگار از دماغ فیل افتاده حالمو بهم زد پسرها: بابا عجب بچه باحالیه این ممد خیلی حال میکنم باهاش خیلی با مرامه! {-18-}
6 دیدگاه  •   •   •  1390/11/19 - 13:12
+5
mohsen
mohsen
طرف عروسي ميكنه، هفته بعد دست خانوم رو ميگيره ميبره دكتر ، ميگه: اقاي دكتر ما بچه دار نميشيم!! دكتره ميپرسه: چند وقته ازدواج كردين؟ طرف ميگه: يك هفته است!! دكتره شاكي ميشه، ميگه: داداش من، اين زنه ، مايكرووِيو كه نيست
دیدگاه  •   •   •  1390/11/19 - 13:05
+5
امید
امید
وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد. هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن
دیدگاه  •   •   •  1390/11/19 - 01:58
+2
سحر
سحر
بچه ها شبه همگی بخیر..
دیدگاه  •   •   •  1390/11/19 - 00:21
-1
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
زمستاني سرد كلاغ غذا نداشت تا جوجه هايش را سير كند گوشت بدن خودش را ميكند و ميداد به جوجه هايش ميخوردند زمستان تمام شد و كلاغ مرد!اما بچه هايش نجات پيدا كردند و گفتند :اخي خوب شد مرد،راحت شديم از اين غذاي تكراري!اين است واقعيت تلخ روزگار ما....
دیدگاه  •   •   •  1390/11/18 - 23:59
+6
parnian
parnian
بچه که بودیم هی بهمون میگفتن مهربون باش ، همه رو دووووس داشته باااش ، حالا بزرگ شدیم میگن چرا مهربونی ؟ خاک تو سر هالوت کنن ! بدبخت زرنگ باااش ! گرفتن اینا ما رو ؟{-53-}{-53-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/18 - 21:20
+4
aB'Bas S
aB'Bas S
بچها لطفا از حركات،عكس،متن و هر چيز سياسي ديگه تو اين گروه خودداري كنيد. ممنون(فقط بخنديد)
دیدگاه  •   •   •  1390/11/18 - 19:19
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ