یافتن پست: #بی

محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
دست روزگار هلت میده ...
ولی قرار نیست تو بیفتی ...
اگر بی تاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی اوج میگیری ...
به همین سادگی ...
دیدگاه  •   •   •  1393/06/15 - 14:41
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



شوید پلو ( غذای دانشجوئی )

مواد لازم :
برنج : ۲ پیمانه
سیب زمینی : ۲ عدد
شوید : مقداری
زردچوبه : خیلی کم

طرز تهیه :
اگه وقت داشتیم، برنج رو خیس می کنیم. اگرم وقت نداشتیم خیس نمی کنیم ! چون قراره که برنج، کته بشه، پس موقع خیس کردن یا وقتی که برنج رو اضافه می کنیم، نباید زیاد نمک بریزیم.

ابتدا سیب زمینی ها رو نگینی خرد می کنیم و در قابلمه کوچکی که قراره غذا رو توش درست کنیم، کمی تفت می دهیم. کمی که سیب زمینی سبک شد ـ نباید سرخ بشه آخه قراره بره لای برنج ـ کمی زردچوبه اضافه می کنیم و هم می زنیم. سپس برنج رو روش می ریزیم. تقریباً اندازه یک بند انگشت، آب روی برنج می ریزیم. اینجا دیگه دست شماست. ببینید برنجتون چه جوریه و واسه کته چقدر آب لازم داره. آبش که تموم شد، قبل از اینکه دم کنی بندازید، مقداری شوید لابلای برنج بریزید و اجازه بدید که دم بکشه.

قیافه این غذا یک کم شبیه «باقالی پلو» است. اگر دوست داشتید می تونید با مرغ هم اونو میل کنید. ولی اگر دانشجویان عزیز خسته از کلاس اومده بودند و دیگه حوصله مرغ پختن رو هم نداشتند، می تونند با ماست ، ترشی یا سالاد نوش جان کنند . من خودم این غذا رو دوست دارم و یه وقتهایی هوس می کنم. هرچند که ساده است.
آخرین ویرایش توسط NEGAR1992 در [1393/06/15 - 12:47]
دیدگاه  •   •   •  1393/06/15 - 12:46
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



وقتی نصف شب داری فیلم ترسناک میبینی ..
2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/15 - 12:44
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ،

متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است .

تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند .

نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه

متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ،

زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این

فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود

تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر

زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر

نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد :

گیرنده : همسر عزیزم

موضوع : من رسیدم !!!

میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی .

راستش آنها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا میاد

میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته ، من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم .

همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت .

امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه !!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/15 - 12:40
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تا حالا دقت کردین
اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید
سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد؟
دیدگاه  •   •   •  1393/06/15 - 12:16
+5
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

اشکامو پنهونی دارم می ریزم دنیا به کام تو برو عزیزم


شاید بفهمی مثه من نمیشه فدای خنده های تو عزیزم


یه عمری حرفات رو دلم لونه کرد دوسم نداشتی برو بی معرفت



یادم نمیره با دلم چه کردی تنهام گذاشتی برو بی معرفت


دیدگاه  •   •   •  1393/06/15 - 12:08
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



تقدیم به همه پیایل نیک روزگار
پیا او پیاهه که چی مه دیاره // صفای دلس آسمون بهاره
زنه برج غیرت ز تیگ بلندس // زلال کلامس منی چشمه ساره
نشون پیایل به شال و کله نید // بزرگی و مردی ز دیر آشکاره
کسی که نسهده دلس وا توه درد // خور از غم و درد مردم چه داره
تو اشنیدیه مرد بی درد هرگز ! // دل بی غم و درد برد مزاره
کر لیش وار بهوسه بلا کرد // کر خو ستینی ز ایل و توار
ز تیر زمونه نداره امون کس // ایر رستمه یا یل اسفند یاره
به شو دل نبندم که شو دل سیاهه // دلم عاشق افتو آشکاره
خو شه غیرت و عشق و شورجوونی // جوونی گل سهر باغ بهار
بگ خواجه سی او پیایل که رهدن // نم نیکوسون تا ابد مندگاره
دیدگاه  •   •   •  1393/06/15 - 11:59
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من خیلى ادم منطقى. ریلکس. و مهربونى هستم
.
.
.
.
.
.
منتها این مال وقتیه که خوابم
وقتى بیدار مى شم اصلا از این لوس بازیا خوشم نمیاد!!! :|
دیدگاه  •   •   •  1393/06/14 - 23:37
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻡ |:

ﻣﻦ :ﭼﺮﺍ ﺍﻧﻘﺪ ﺍﺧﻤﻮ ﻫﺴﺘﯿﻦ ﺷﻤﺎ؟
ﺍﻭﻥ : ﺧﻮﺏ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯿﮑﺸﻢ !
ﻣﻦ :ﺧﺠﺎﻟﺖ؟ﺍﺯ ﭼﯽ؟ﺍﺯﮐﯽ؟ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺍﺧﻢ ﺩﺍﺭﻩ؟ﺍﺻﻦ ﭘﺴﺮﺍﯼ ﺍﻻﻥ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯿﺪﻭﻧﻦ ﭼﯿﻪ؟
ﺍﻭﻥ :ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﺷﻤﺎ ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﺪ . ﺍﺻﻦ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺧﻢ ﮐﻨﻢ.
ﻣﻦ :ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺭﻭ....
ﺍﻭﻥ : ﺧﯿﻠﯽ ﺯﺑﻮﻥ ﺩﺭﺍﺭﯾﺎﺍﺍﺍﺍﺍ ... ﻡﯾﺰﻧﻢ ﻟﻬﺖ ﻣﯿﮑﻨﻤﺎ
ﻣﻦ :ﻏﻠﻂ ﮐﺮﺩﯼ ! ﻣﺎﻣﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﻥ؟؟؟
ﺍﻭﻥ : غلط کردم |:
ﻣﻦ :ﺩﯾﮕﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﺸﻪ ﻫﺎﺍﺍﺍ ﺑﭽﻪ ﭘﺮﻭ .ﭘﺎﺷﻮ ﺍﺻﻦ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﺑﺮﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ!
ﺍﻭﻥ :ﺍﯾﺸﺎﻻﻩ ﺑﺘُﺮﺷﯽ !
ﻣﻦ : ﺟﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯽﯾﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯽﯾﯿﻎ
ﺍﻭﻥ : ﺩﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺩ !
ﻭ ﺑﺎ ﻭﺳﺎﻃﺘﺖ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺮ ﺧﯿﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻓﯿﺰﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺭﺳﯿﺪ:
دیدگاه  •   •   •  1393/06/14 - 23:34
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



حالا که من نیستم فکرت کجا میره ؟؟؟
کی جای من امشب دستاتو میگیره ؟؟؟
حالا که من نیستم دلتنگِ کی میشی ؟؟؟
بی من کجا میری ؟؟؟ سر گرمِ چی میشی ؟؟؟
حالا که من نیستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم ...!!!



دیدگاه  •   •   •  1393/06/14 - 23:29
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ