AmiR
ز تلخی سکوتت من چه بگویم / همان بهتر که از غم ها نگویم
تو کاری کرده ای با بی وفایی / دگر از عشق خود با کَس نگویم . . .
peyman
من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد آشنا دیوانه است می روم شاید فراموشت کنم با فراموشی هم آغوشت کنم می روم از رفتن من شاد باش از عذاب دیدنم آزادباش گر چه تو تنها تر از ما می روی آرزو دارم ولی عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را تلخی بر خوردهای سرد را...
♥ نگار ♥
کــیــا ایــنــو میــشــنــاســن؟
payam65
چه عجیب است رسم روزگار تویی که بهترین بهار را برایم
رقم زدی امسال با رفتنت بد ترین نوروز را تجربه میکنم
امید وارم شیرینی لحظهایت به اندازه تلخی لحظه هایم زیاد باشد ..
ali rad
باز امشب غزلی کنج دلم زندانی است
آسمان شب بی حوصله ام طوفانی است
هیچ کس تلخی لبخند مرا درک نکرد
های های دل دیوانه من پنهانی است.....
ali rad
گفتند بر تلخی ها چشم ببند و
صبور باش.
روزی بالاخره
آنهمه شادی پنهان صدایت می زنند...
حالا سالهاست
با چشمان بسته می روم
می شمارم
و فریاد می زنم...
"بیاااااااااام م م م" ؟؟؟؟؟؟