یافتن پست: #تلخ

مهسا
مهسا
کاش هرگز در محبت شک نبود تک سوار مهربانی تک نبود کاش در عکسی که در قاب دل است,واژه تلخ خیانت حک نبود..{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/26 - 21:50
+7
mehdy
mehdy
ساکنان دریا پس از مدتی صدای آب را نمیشنوند
چه تلخ است قصه ی عادت...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/25 - 18:03
+7
mehdy
mehdy
ﺧﺪﺍﻳﺎ:

زندگی سوت قطاری است كه دردل كوه می پیچد زندگی اشكی تلخ است كه از چشمان كودكی یتیم در حسرت دیدار پدر سرازیر میشود
دیدگاه  •   •   •  1390/11/25 - 13:06
+3
حمید
حمید
در SMS
هست را اگر قدر ندانی می شود بود ! و چه تلخ است هستی که بود شود و دارمی که داشتم !
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 13:15
+1
حمید
حمید
در SMS
تمام قندهای توی دلم را آب کردم برای تو ، تویی که چایت را همیشه تلخ می خوری !
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 12:57
+1
مهسا
مهسا
میتوان تنها شد میتوان زار گریست میتوان دوست نداشت و دل عاشق آدمها را زیر پاها له کرد میتوان چشمی را به هیاهوی جهان خیره گذاشت میتوان صدها بار علت غصه دل را فهمید میتوان بد شد و بد دید و بد اندیشه نمود! آخرش هم تنها میتوان تنها رفت... با جهانی همه اندوه و غم و بدبختی... یادگاری؟ همه جا تلخی و سردی و غرور فاتحه؟ خوب شد که رفت! عجب آدم بد خلقی بود! ولی ای کودک زیبای دلم، آن ور سکه تماشا دارد...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 01:08
+4
sasan pool
sasan pool
دنیا بیستون است اما فرهاد ندارد،
و آن تیشه هزار سال است که در شکاف کوه افتاده است
مردم می آیند و می روند اما کسی سراغ آن تیشه را نمی گیرد.
دیگر کسی نقشی بر این سینه سخت و ستبر نمی زند.
دنیا بیستون است و روی هر ستون ،
عفریت فرهاد کش نشسته است.هر روز پایین می آید و
در گوش ات نجوا می کند که شیرین دوستت ندارد.
و جهان تلخ می شود تو اما باور نکن
زیرا که تا عشق هست ، شیرین هست
عشق اما گاهی سخت می شود ،
آنقدر سخت که تنها تیشه از پس آن بر می آید
روی این بیستون ناساز و ناهموار گاهی تنها با تیشه می توا
دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 17:11
+2
sasan pool
sasan pool
دلگیرم از تداوم این انتظار تلخ
این خاطرات کهنه ولی ماندگار تلخ

کز کرده ام درون زمستان سینه ام
تنها، کنار پنجره ی بی بهار تلخ

افسانه های شعر و شکوفه تمام شد
خاموش مانده شاعر بی اعتبار تلخ

تا اعتماد وسوسه ها می کشاندم
این تیک تاک وحشی دیوانه وار تلخ

((گاهی دلم برای خودم تنگ می شود))
دیگر ز من چه مانده جز این شوره زار تلخ

لرزان به خشکسالی خود خیره می شوم
با این نگاه تشنه ی دنباله دار تلخ

اما برای گریه مجالی نمانده است
یک لحظه درد مانده به ان انفجار تلخ
دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 16:05
+4
sasan pool
sasan pool
تنها ماندم
با چشمانی آزرده از هجوم تلخ تند باد ها
با چهره ای تکیده از سرمای زندگی
بی عشق ؛
و حتی امید .
تنها ماندم
بی چراغ ، در جاده ی تاریک زندگی ,
بی ماه هم ؛
آسمان دلش نسوخت برای پاهای برهنه
برای جاده ی پر سنگ
برای من ؛
تو
برای عشق دیرینه ی مان
دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 13:36
+3
kiss
kiss
اگر عشق نبود به کدامین بهانه میگرستیم و میخندیدیم ؟کدام لحظه نایاب را اندیشه میکردیم ؟ و و چگونه عبور روز های تلخ را تاب می آوردیم ؟ آری، بی گمان پیش از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود !
دیدگاه  •   •   •  1390/11/22 - 19:59
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ