وسایلی که متعلق به یک شخص می باشد
و تمام اعضای خانواده و فامیل وظیفه دارند از آن وسایل استفاده کنند،
در غیره این صورت شخصی محسوب نمیشود
من آن اندوه سرشارم که روزی شعله زد آهم
و لرزید آسمان از ناله های گاه و بیگاهم
مرا در آتش عشقت چنان پروانه سوزاندی
ولی صد سال دیگر هم " من از یادت نمی کاهم "
اگر قصد سفر داری نمی گویم نرو اما ...
جهان را بی نگاه تو نمی خواهم نمی خواهم
تو می دانی که چشمانت تمام هستی من بود
گرفتی هستیم را پس نگو از رنجت آگاهم
تویی آماده رفتن و من تنهاتر از هر شب
برو ای مهربان اما ... " تو را من چشم در راهم
به چشمانم آموختم جز شاديها چيز ديگري را نبيند
اما غافل از اين بودم که اين چشم ها
به من خيانت خواهد کرد
و در مقابل غمها و تاريکي ها مرا تنها خواهند گذاشت
به خود گفته بودم زندگي را دگرگون خواهم کرد
تمام غمها و سياهي ها را به دست فراموشي خواهم سپرد
و آنها را در بستر زمان دفن خواهم کرد
اما غافل بودم و ندانستم زندگي بازيگريست
که آهنگ او هر لحظه تغيير ميکند
حال من مانده ام و تنهايي و يک دنياي غم و اندوه
میخواهم تمام سیگارها را
زیر تابلوی “سیگار کشیدن ممنوع” دود کنم
تا باطل کنم قانونی را که معنای “درد”را نمیفهمد…
(نجیب زاده)