یافتن پست: #تنهایی

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چرا وقتی که آدم تنها میشه
غم و غصه اش قد یک دنیا میشه
میره یک گوشه پنهون میشینه
اونجا رو مثل یه زندون میبینه
غم تنهایی اسیرت میکنه
تا بخوای بجنبی پیرت میکنه
وقتی که تنها میشم اشک تو چشام پر میزنه
غم میاد یواش یواش خونه دل در میزنه
یاد اون شب ها می افتم زیر مهتاب بهار
توی جنگل لب چشمه می نشستیم من و یار
غم تنهایی اسیرت میکنه
تا بخوای بجنبی پیرت می کنه
میگن این دنیا دیگه مثل قدیما نمی شه
دل این آدما زشته دیگه زیبا نمی شه
دیدگاه  •   •   •  1392/04/11 - 11:45
+2
saman
saman
در CARLO
در جلسه ی امتحان عشق

.من مانده ام و یک برگ سفید!!!

.یک دنیا حرف ناگفتنی

.و یک بغل تنهایی و دلتنگی..........

.درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود!!!

.در این سکوت بغض آلود

.قطره ی کوچکی هوس سرسره بازی می کند!!

.و برگه ی سفیدم.......

.عاشقانه قطره را به آغوش می کشد!!!

.عشق تو نوشتن نیست......

.در برگه ام کنار آن قطره...

.یک قلب کوچک می کشم{-41-}

.وقت تمام است!!!!!!

.برگه ها بالا{-22-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/11 - 11:35
+6
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
یک دود میکنم
به یاد هایی که از سر و کول بالا رفته اند …
یک نخ به یاد تمام دل هایم …
یک نخ به یاد که همیشه داده ام …
یک نخ به یاد تمام های نریخته …
کمی لطفا
، به اندازه یک دیگر
، به اندازه های کوتاه
یک بیشتر تا این نمانده !:|
دیدگاه  •   •   •  1392/04/10 - 21:27
+5
saman
saman
دیشب در جاده های سکوت در ایستگاه عشق هرچه منتظر ماندم

کسی برای لمس تنهاییم توقف نکرد و من تنها تر از همیشه به خانه برگشتم . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/04/10 - 17:25
+5
saqar
saqar
در CARLO
کسی که طعم تنهایی را می چشد دیگر همه ی ترس ها در او از بین رفته و صاحب تجربه ی بهتر شده است و راه ا ستفاده از این تجربه ها را نیز به دست آورده است پس در هر شری خیری هم است
دیدگاه  •   •   •  1392/04/10 - 17:18
+5
saman
saman
هیچکس ویرانی ام را حس نکرد / وسعت تنهایی ام را حس نکرد

در میان خنده های تلخ من / گریه پنهانیم را حس نکرد

آنکه با آغاز من مانوس بود / لحظه پایانیم را حس نکرد . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/04/10 - 17:13
+4
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
از تنهاییت دلگیرنباش...
و هیچ وقت آن را با کسی قسمت نکن!!
مردم این شهر" تن" ها دادند
تا "تنها" نمانند...!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 19:11
+6
مهسا
مهسا


کشیدن
مثلِ ‌ روی
شاهکاری میسازد به نامِ ...!
و من این شاهکارِ را به قیمتِ همهٔ
خریده ام...
هر چه میخواهی‌ مرا بخوان
دیوانه
خود خواه
بی‌ احساس
..!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 16:41
+5
saman
saman
رو دلم پا میذارم واسه از تو بریدن

واسه جدایی از تو و به ازادی رسیدن

دیگه شایسته نیستی واسه قلب صمیمیم

من که ازت گذشتم تو تنهایی نشستم

گاهی تنهایی خوبه واسه مرهم زخمها

دیگه این دل زخمیم نمیشه رام حرفات

میگی پشیمونی و بازم با دیگرونی

میگی میری از اینجا دلمو میسوزونی

اره لیاقت تو همون کسایی هستن

که قلبتو دزدیدن بعدم زدن و شکستن

شدی مثل پارادوکس دوستم داری یا نداری؟

خودتم نمیدونی میخوای بری یا بمونی

تو دنیای کوچیکت جای چشمای من نیست

میرم با دل تنهام خودت خواستی یادت نیست؟
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 16:24
+5
saman
saman
در CARLO
ببین این رنج و سختیها برای تو چه اسونه

دل سنگت ولی از عشق چرا چیزی نمیدونه؟

شراب خانگی دیگه به عشق تو شدست مرهم

برو پیمانه را خون کن که قلبم پر شدست از غم

حالا پیمانه پیمانه غم عشقت سرازیره

در این ثانیه ی اخر دلم پای تو میمیره

بی تو ای واپسین عشقم همه دنیا چه بی رنگ است

فراقت را تحمل نیست چرا اخر دلت سنگ است؟

شبی با تو سحر کردن می ارزد بر همه شبها

بیا ای که غم عشقت شده زیباترین غمها

بیا یک بوسه مهمان کن دل بی هم صدایم را

در این شبهای تنهایی ستاره شو هوایم را

بی تو من غرق تنهایی به لبخند تو اندیشم

به ان ثانیه که رفتی واسه همیشه از پیشم

حالا اغوش من بی تو چه سرد و از تو بیگانست

خداحافظ دگر بی تو تمام هستی افسانست
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 15:14
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ