یافتن پست: #تنها

*elnaz* *
*elnaz* *

گاهی سکوت می کنی 
چون اینقدر رنجیدی که نمی خوای حرف بزنی
گاهی سکوت میکنی چون واقعا حرفی برای گفتن نداری
سکوت گاهی یک اعتراضه و گاهی هم انتظار
اما بیشتر وقتها سکوت برای اینه که
هیچ کلمه ای نمی تونه غمی رو که تو وجودت داری توصیف کنه...
و این یعنی همون حس تنهایی...!

" خسرو شکیبایی "

دیدگاه  •   •   •  1393/07/2 - 22:27
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



وقتی صدات میکنم بهم نگو " ها "یا " بله "
دادبزن بگو جووونم عشقم...
وقتی باهات قهر میکنم ، توام قهر نکن
لپمو بکش ، بگو حق با منه ها نیم وجبی ، اما آشتی
وقتی میگم نسبت بهم بی محلی ، نگو آره تو اینجوری فکر میکنی
وقتو بی وقت بهم زنگ بزن بگو:
ببین من به فکرتما
وقتی میبینی ناراحتم ، بی خیال از ناراحتیم نگذربیا
انقد قلقلکم بده
تا بخندمو
از اینکه تو ناراحتیم کنارمی احساس غرور کنم...
وقتی بهت میگم دلم خیلی گرفته نگو پاشو برو بیرون یه دور بزن
یعنی اینکه دلم واسه دیدن تو پر میزنه و بیرون رفتنو با تو میخواد...
وقتی بهت میگم خیلی تنهام این یعنی بیشتر هوامو داشته باش...
و نگو دوستات دورت هستن
یه نیشگونم بگیر و بگو :
پس من اینجا چیم ، که بذارم تو احساس تنهایی کنی...؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1393/06/27 - 20:34
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی


ببار ای ابر سرگردان که این دل غصه هادارد.
مرو ازآسمان من که باتوقصه هادارد.
بریز ای نم نم باران دلم خون شد زتنهایی.
اسیر دردم ای باران چرا دردم نمی کاهی؟
ببار ای قطره ای مرهم ، زبانم تشنگی دارد.
به این دلخسته ی عاشق که او هم عالمی دارد.








عکس ‏‎Mahshid Na‎‏








دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 19:47
+3
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
گه خسته ای: به من تکیه کن
اگه تنهایی: بیا پیشم
اگه بی پناهی: پناهتم
اگه پول می خوای: مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد
دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 15:09
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

شعر غربت - سهراب سپهری


ماه بالای سر آبادی است


اهل ابادی در خواب است


باغ همسایه چراغش روشن،


من چراغم خاموش


ماه تابیده به بشقاب خیار، به لب كوزه آب


غوك ها می خوانند


مرغ حق هم گاهی


كوه نزدیك است، پشت افراها، سنجد ها


و بیابان پیداست


سنگ ها پیدا نیست، گلچهه ها پیدا نیست


سایه ها یی از دور، مثل تنهایی آب، مثل آواز خدا پیداست


نیمه شب بباید باشد


دب اكبر آن است، دو وجب بالاتراز بام


آسمان آبی نیست، روز ابی بود


یاد من باشد فردا، بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم


یاد من باشد فردا لب سلخ، طرحی از بز ها بردارم،


طرحی از جارو ها، سایه ها شان در آب


یاد من باشد , هر چه پروانه كه می افتد در آب , زود از آب


درآورم


یاد من باشد فردا لب جوی، حوله ام را هم با چوبه بشویم


یاد من باشد تنها هستم


ماه بالای سر تنهایی است



( سهراب سپهری )


دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 14:03
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
دقت کردین
.
.
.
.
.
.
تنها کسایی که واقعا عاشقمون هستن
پدر ومادرن
هر کی عاشقه پدرومادرشه لایک کنه
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 19:59
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
فکر کن رفتی حموم
.
.
.
حولت یادت رفته!
.
.
.
داد می زنی: یکی حوله منو از رو تختم بده...
.
.
.
در یکم باز میشه یه دستی حوله رو میده بهت...
.
.
.
می گیری، تشکر می کنی... خودتو خشک می کنی... لباس می پوشی...
.
.
.
دستتو که میذاری رو دستگیره درو باز کنی بیای بیرون یادت میفته همه مسافرتن و تو توخونه تنها بودی...!!!
.
حستو بگوووووووو
1 دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 18:45
+2
فریــآכ بــــی صــכآ
فریــآכ بــــی صــכآ


دُختـَرے نیسـتـَم کـه هـَرزگـــے کـُنـَم!

زنـانگــے وَ مـُـحَـبـَتم را بـا هـَر مــردے تقسـیم نمـے کنم

عـشـقَم تنها خــاص ِ یکـــ نـفر اَســت

تا جــان به در بـَرَم، آغوشـَم تنها سـَهم اوسـتــ

::  فقط M  ::
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 15:55
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

تاسف از این نابرابری


چند روز پیش که از کرج با تاکسی به تهران میرفتم ، در اتوبان از شدت گرما، شیشه پنجره جلو را پایین کشیدم و باد شدیدی داخل ماشین آمد ، درحال لذت بردن از بادی بودم که در موهایم میپیچید که یادم افتاد سه خانم جوان عقب نشسته اند، وقتی برگشتم که بپرسم باد اذیتشان میکند یا نه، با صحنه ای روبرو شدم که به عنوان یک پسر ایرانی از خودم خجالت کشیدم : هر سه نفر با وجود گرمای شدید لباس های زیاد به تن و مقنعه و روسری به سر داشتند و بدون اینکه متوجه من یا باد شوند از پنجره به بیابان های بین تهران و کرج خیره شده بودند... برگشتم و شیشه را دوباره بالا کشیدم... تنها کاری که از من بر می آمد این بود که این لحظه را غمگنانه به ثبت برسانم...متاسفم.

دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 12:13
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



ﻫﯿﭽﮑﺲ،

ﺑﺮ ﻧﯿﻤﮑﺖ ﭘﺎﺭﮎ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ

ﻧﻤﯿﻨﺸﯿﻨﺪ!

ﯾﺎ ﯾﺎﺭ ﺩﺭ ﺑﺮ ﺍﺳﺖ، ﯾﺎ ﯾﺎﺩ ﯾﺎﺭ ﺩﺭ ﺳﺮ . .
دیدگاه  •   •   •  1393/06/21 - 18:37
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ