یافتن پست: #حال

*elnaz* *
*elnaz* *
درست مثل فنجان قهوه که ته می کشد ، پنجره کم کم از تصویر تو تهی می شود ... حالا من مانده ام و پنجره ای خالی و فنجان قهوه ای که از حرفهای نگفته پشیمان است ...!.............


دیدگاه  •   •   •  1392/08/9 - 20:32
+7
*elnaz* *
*elnaz* *
گاهی وقتها نوشتنت نمی اید قدم زدن را هم دوست نداری چای هم برایت بی مزه شده از سیگار کشیدن میترسی از حرف زدن با دیگران حالت بهم میخورد حتی اعصابت هم خورد نیست خسته نیستی دل زده نیستی اما تا دلت بخواهد غم داری شاید الکی بعضی وقتا...............
دیدگاه  •   •   •  1392/08/9 - 19:49
+7
ساناز
ساناز

میگن تو دنیا باید با امید زندگی کنی . . . . . . . . . . . . . . . . . حالا امید نشد سامان سامان نشد فرهاد فرهاد نشد امیر امیر نشد بلاخره مجبوری با یکی زندگی کنی دیگه اسمش مهم نیست زیاد سخت نگیر

دیدگاه  •   •   •  1392/08/9 - 19:22
+5
hamed noori
hamed noori
داماد:خودت بگو خلافت چیه؟

عروس :فقط شوهر میخواستم
شوهر !!!! حالا چراشوهر می خواستی ؟
از دست مزاحمت پسرا
مگه دوست پسر داشتی؟...
اره فقط واسه خوش گذرونی
چه جور خوش گذرونی؟
فقط واسه شارژ گرفتن
شارژم می گرفتی؟
اره واسه بقیه
بقیه امور؟
از شر شیطان به خدا پناه می بریم
صلواتـــــــــــــــــــــــ
دیدگاه  •   •   •  1392/08/9 - 18:28
+6
✸ Aram ♑ الهه تَــــלּـــهاے ✸
✸ Aram ♑ الهه تَــــלּـــهاے ✸
طرف اسم ایدیش زده جوجو میگم چند سالته میگه ۳۰



حالا خدایی خودتون بگید این جوجو هست یا شترمرغ بالغ !؟

دیدگاه  •   •   •  1392/08/9 - 16:36
+9
بهناز جوجو
بهناز جوجو

تنهایی این نیست که هیچکس اطرافت نباشه! این نیست که با کسی دوست نباشی! این نیست که آدمی گوشه گیر و منزوی باشی! تنهایی یعنی "هیچکس نمیفهمه حالت بده"

دیدگاه  •   •   •  1392/08/9 - 11:09
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خوش به حال باد
گونه هایت را لمس میکند
و هیچکس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد!
کاش مرا باد می آفریدند
وتورا برگ درختی خلق می کردند...
شب خوش دوستای گلم
دیدگاه  •   •   •  1392/08/8 - 20:22
+9
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



شبی كه یارم آمد دلم به آسمان پرواز كرد


راز این شب ها را مهتاب برایم روشن كرد


قلب عاشقش سفره ای از نور بود


سوار بر نگاه دور یك دوست بود


هر لحظه در نگاه او آهی تازه می كشید


هر لحظه در دوری او قلبش دوچندان می تپید


تا به حالا خود را اسیر عشق ندیده بود


گویی كه شیرین او در نگاهش یك پدیده بود


اینجا در دنیایی دیگر مرام نامه ای در دل داشت!


حكایت از دردی كه همیشه بر سرش می پنداشت


دلش آرام می گرفت وقتی در خانه اش قدم می زد


در هر گزاره شاد می شد وقتی در كویش پرسه می زد


دیدگاه  •   •   •  1392/08/8 - 20:20
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دستاشو مشت کرده بود.

پرسیدم توی مشتت چیه؟!

گفت :خودت نگاه کن!!!

دستاشو گرفتم و آروم باز کردم... توی دستاش چیزی نبود!

گفتم :چیزی نیست که؟!

دستامو که توی دستاش بود فشرد و گفت :نبود ولی حالا هست!

دستام گرم شد و اون لبخند زد...

چه توهمی .............





دیدگاه  •   •   •  1392/08/8 - 20:06
+4
✸ Aram ♑ الهه تَــــלּـــهاے ✸
✸ Aram ♑ الهه تَــــלּـــهاے ✸



عکس جالبه نه؟؟؟

کی این حالت و دیده؟


آخرین ویرایش توسط aram در [1392/08/8 - 19:40]
دیدگاه  •   •   •  1392/08/8 - 19:39
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ