یافتن پست: #خدا

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


دعای باران چرا ...


دعا عشق بخوان!!!


این روزها دل ها تشنه ترند تا زمین!!!!!


خداا کمی عشق ببار!!!


دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 19:09
+5
melika
melika


می خواهم بخوابم
خدایا مراببخش!
و اگر درخواب مردم
تمام اسباببازی هایم را بشکن،
تا بچه دیگری از آن ها استفاده نکند.
آمین!
3 دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 18:49
+6
melika
melika
خدا هركسي را كه مثل من خوب باشد، دوست دارد

اما هر كسي را كه مثل تو بد باشد، دوست ندارد

اما من تو را با همه بدي ات دوست دارم

چون دلم برايت مي سوزد، وقتي مي بينم هيچ كس دوستت ندارد!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 18:46
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آهای پسرا شلوارتونو بکشین بالا ، اون مارک شورت رو هم اگه خیلی واجبه بزنید به سینتون … والا به خدا !!! حالا هی کلیپس کلیپس کنین !
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 16:14
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بچه ها کم کم داریم به آخر امتحانا نزدیک میشیم!!
کم کم به فکر جا و مکان خود بعد از گرفتن کارنامه ها باشید که تو این زمستونی و سرما بیرون نمونید :-Dستاد یادآوری داغ دل دانش آموزا
7 دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 16:05
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز رفتم داروخونه یه دارو برای مامانم بخرم کارتو دادم کارت بکشه دختره میگه ببخشید پول خورد ندارم میشه بقیه اش رو قرص سرماخوردگی بدم؟
من....
وزیر بهداشت وسلامت....
ودوستانی که داشتن زمینو گازمیگرفتن
خدایا این جوونارو از مانگیر بلند امین
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 15:59
+3
behrooz
behrooz


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

حسنی نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو

موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه
نه سیما جون، نه رعنا جون

نه نازی و پریسا جون
هیچ کس باهاش رفیق نبود

تنها توی کافی شاپ
نگاه می کرد به بشقاب !

باباش می گفت: حسنی می ری به سربازی ؟
نه نمی رم نه نمی رم

به دخترا دل می بازی ؟!
نه نمی دم نه نمی دم

گل پری جون با زانتیا
ویبره می رفت تو کوچه ها

گلیه چرا ویبره میری ؟
دارم میرم به سلمونی
که شب برم به مهمونی

گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین
یه کمی به من سواری می دی ؟!

نه که نمی دم
چرا نمی دی ؟
واسه اینکه من قشنگم، درس خونم و زرنگم
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

در واشد و پریچه
با ناز اومد توو کوچه

پری کوچولو، تپل مپولو، میای با من بریم بیرون ؟
مامان پری، از اون بالا

نگاه می کرد تو و کوچه را
داد زد و گفت : اوی ! بی حیا

برو خونه تون تو را بخدا
دختر ریزه میزه
حسابی فرز و تیزه
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

نازی اومد از استخر
تو پوپکی یا نازی ؟

من نازی جوانم
میای بریم کافی شاپ ؟

نه جانم
چرا نمیای ؟
واسه اینکه من صبح تا غروب، پایین، بالا، شمال، جنوب، دنبال یک شوهر خوب
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

حسنی یهو مثه یه جت
رسید به یک کافی نت

اون شد و رفت تو چت رووم
گپید با صدتا خانووم!

هیشکی نگفت کی هستی ؟
چی کاره ای چی هستی ؟

تو دنیای مجازی
علافی کرد و بازی

خوشحال و شادمونه
رفت و رسید به خونه

باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

چاهارتا شرعن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

حسنی اومد موهاشو
یه خورده ابروهاشو

درست و راست و ریس کرد
رفت و تو کوچه فیس کرد

یه زن گرفت و شاد شد
زی ذی شد و دوماد شد

_  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _   _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _   _  _  _  _


و این هم یک روایت دیگه از حسنی قصه ها


توی ده شلمرود (که بعدا گسترش پیدا کرد و شد تهران بزرگ)
حسنی تک و تنها بود
حسنی نگو! (چون اسمش رو عوض کرده و گذاشته ساسان) بلا بگو
سوسول سوسولا بگو
موی بلند، صورت سه تیغ، ناخن دراز، واه و واه و واه!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

با فلفلی و قلقلی میرن باشگاه بدن سازی
تیپش شده شلوار جین، پاره پوره
با بلوزای اندامی

باباش می‌گفت: حسنی بیا برو حموم
حسنی می گفت: نه نمی رم. نه نمی رم!
تازه آرایشگاه بودم!
کلی خرج موهام کردم!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

کره الاغ کدخدا (که حالا شده یه زانتیا)
ویراژ می ده تو کوچه ها
پشت فرمونش یه دختره
دختر ناز کدخدا !

حسنی می گه: منم سوارم می کنی؟!
دختره می گه: نه که نمی شه، نه که نمی شه!
ماشین من با کلاسه!
اگه تو گیتار می زنی، اون وقت سوارت می کنم!

حسنی به عشق زانتیا
شایدم بخاطر دختر کدخدا
می خواد که با کلاس بشه
کلاس گیتار نمی ره (باباش اجازه نمی ده)
اما یه کاور گیتار
می گیره رو کولش می ندازه.

توی ده شلمرود، حسنی نبود، ساسان بود
با ماشین کدخدا، ویراژ میداد تو کوچه ها!
1 دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 12:01
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من برم امتحان
بچه های خوبی باشین تا من میام
7 دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 11:51
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﭙﻮﺷﻢ ...
.
.
.
.
.
.
.
.
تا ﺑﯿﺎﯾﻦ ﻣﻄﺒﻢ ....

ﭼﻪ ﺍﻣﭙﻮﻝ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺰﻧﻢ بهتون!!!

ﭼﯿﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ میخوام بمیرم؟
4 دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 11:40
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ب دوستم گفتم گ.. .. نخور :|| شاکی شد رفتم بغلش کردم گفتم بخدا واسه سلامتیت میگم وگرنه ب من چ بخور! :)))
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 11:38
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ