یافتن پست: #خدا

محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
طرف باید عروسیش مختلط باشه مشروبم سرو بشه
دی جی هم باشه لباس مهمونام هم هر چی بازتر بهتر ...
اما
اما
اما
اما
باید عروسیش تو نیمه شعبان یا ولادت یکی از اماما باشه !
خداییش یه همچین مردم سرزنده و با ایمانی داریم ما...
کار ازصلوات گذشته سرود ملی لطفا!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/27 - 21:00
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چگونه از یه بچه لوس و بی ادب ، یه بچه آدم و حرف گوش کن بسازیم !!!!
.
.
.
.
.
.
بنام خدا
کتک .. ^_^
دیدگاه  •   •   •  1393/06/26 - 21:51
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



سازه کتین چیست؟

نوعی شوکر است که مادران مازندرانی برای

تنبیه فرزندان شلوغ و بی ادب خود به کار

میبرند

که با فرود آمدن بر کنگ فرزند, سریع منطقه

مذکور

قرمز شده و دچار سوختگی خفیف

میشود و امکان نشستن را برای فرد مصدوم تا

دو الی سه روز سخت و مشکل ساز میکند.

و فرزند با گفتن جمله (آآآآآآآآآآ مه کنگ بوسته)

درد خود را اعلام میکند.

" خدا هچ یهودی سه نیاره"
دیدگاه  •   •   •  1393/06/26 - 16:01
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
توی اول دبیرستان دوست احمقم ترك تحصیل كرد
ولی ما به سلامتی دانشجو شدیم...
.
.
.
.
.
.
.
خدارو شكر الان ایشان ماشین هیوندا جنسیس داره..
.
.
.
.
بنده هم ماشین حساب دارم
دیدگاه  •   •   •  1393/06/26 - 12:40
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



یه فک و فامیل داریم اصلا ازدواج غیر فامیلی تو کتشون نمیره !!

یعنی در این حد بگم که دو تا پدربزرگام با هم برادرن و دو تا مادربزرگامم خواهرن! یعنی مامان و بابای من هم دختر عمو

پسر عمو ان هم دختر خاله پسر خاله! ( واقعا من از همین تریبون خدارو شکر میکنم که سالمم ! ) این فقط یه گوششه

یکی از عمو هام با دختر عمش ازدواج کرد.. بعد داداشه اون ،یعنی پسر عمشون ، اومده با عمم ازدواج کرده.. یعنی الان

دختر عمم هم دختر عمه ی دختر عمومه هم دختر داییش! جدای از دختر عمو و پسر عموم که با هم ازدواج کردن و دختر خاله

و پسرخالمم که با هم ازدواج کردن ، یکی از پسر خاله هام اومده دختر عممو گرفته ! اینم یه گوشش.. یه طرف دیگه

داداشه یه زن عموم اومده با خواهر یه زن عموی دیگم ازدواج کرده..

همین قدرشو من بلدم.. بقیشو هرچی مامانم میگه نمیفهمم دیگه!!

یعنی فامیل شده گره کور!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 20:18
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







پسر : الو گلابـے ?؟

دختر : سلام کثافت !!

بعد هردو از تـہ دل میخندטּ : )

پسر : خوبـے کج و کولـہ ی مـن ?؟

دختر : بہ تو چـہ عشقـم : d خوبـم تو خوبـے ?؟

پسر : خـــر نفهـم حالـﭡـو میپرسـم میگـے بہ تو چہ ?؟

شیطونہ میگہ بزم شل و پلش کنمـ ـا ! !!

دختر : گفـﭡــم کہ خوبـم الاغ تو خوبـے ?؟

پسر: فدای خنده هاﭞ شـم کہ مثل شـﭡـر میخندی نفسـم ^_^

دختر : مـــــــــرگ شـﭡـر خودتـے روانـے ♥

پسر : دلـم واسـﭞ تنگ شده بود آشغال دوست داشـﭡـنـے ♥

دختر : منـم : (

پسر : خوب دیگہ بسہ خیلی باهاﭞ حرف زدم پررو شدی : D

دختر : کوفـﭡـﭞ شہ باهاﭞ حرف زد م : )

پسر: مواظب خانمـے الاغ من باش !i!

دختر : چشـܢܢ اقای بی ادب : d

پسر : دوسـﭞ دارم دیوونـہ |♥|

دختر: منـم دوسـﭞ دارم آقاهـہ |♥|

و بعدخداحافظـے با خنده : )))

حتـے تا چـن لحظه بعد از این که تماسشوטּ تمو م میشـہ

خنده رو لب هردو شونـہ (^_ ^))
این یعنـے یـہ قسمـﭞ از دوسـﭞ داشـﭡـن | کـہ میشـہ حسش کرد .... ♥






دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 20:01
+5
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
پسر : الو گلابی؟
دختر : سلام کثافت
بعد هردو از ته دل میخندن :))
پسر : خوبی کج و کوله ی من
دختر : به توچه عشقم خوبم تو خوبی
...پسر : خــــــــر نفهم حالتو میپرسم میگی به تو چه؟ شیطونه میگه بزم شل و پلش کنم ها
دختر : گفتم که خوبم الاغ تو خوبی :))
پسر: فدای خنده هات شم که مثل شتر میخندی نفسم
دختر : مـــــــــرگ شتر خودتی روانی
پسر : دلم واست تنگ شده بود آشغال دوست داشتنی
دختر : منم
پسر : خوب دیگه بسه خیلی باهات حرف زدم پر رو شدی
دختر : کوفتت شه باهات حرف زدم
پسر: مواظب خانمی الاغ من باش
دختر : چشم اقای بی ادب
پسر : دوست دارم دیوونه
دختر : منم دوست دارم آقاهه
و بعد خداحافظی ....حتی تا چند لحظه بعد از این که تماسشون تموم میشه خنده رو لب هردوشونه ....
دیدگاه  •   •   •  1393/06/24 - 15:48
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥








" مرحله بعد ؛ سلاااااااااااااااااااام "

" خدا قوت پهلوانان "
80 میلیون ایرانی به شما افتخار می کنند !!!
غیرتتون رو عشقه !!!



آخرین ویرایش توسط NEGAR1992 در [1393/06/24 - 11:32]
دیدگاه  •   •   •  1393/06/24 - 11:26
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کی از واقیعت های زندگی اینه که وقتی زبونت از دهانت بیرونه نمیتونی بگی :ژژژژژژژژژژژژ

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

. بخدا زشته زبون مبارک رو بکن توووووو!حتما دنشگاه تموم کردی:
دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 21:09
+3
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

خدای من


نه دور كعبه است،


نه در كلیسا،



نه در معبد...


خدای من همین جاست،


كنار تمام دلواپسی هایم،


كنار تمام بغض هایم؛خنده هایم...


خدای من نمی ترساند مرا از آتش،


اما می ترساند مرا:


از شكستن دلی،


اشك آوردن به چشمی،


نا حق كردن حقی...


خدای من می بیند مرا هر جا كه باشم،


می فهمد مرا با هر زبانی كه سخن می گویم....


خدای من حواسش در همه احوال به من هست،


خدای من مرا از هیچ نمی ترساند،


جزء بی فكر سخن گفتن و رنجاندن دلی...


خدای من، خدای تمام مهربانیهاست.....


دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 14:25
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ