یافتن پست: #خدا

saqar
saqar
در CARLO
دختر: دوست دختر جديدت خوشگله؟(از من خوشگل تره؟)

پسر: آره.(اما تو هنوز زيباتريني برام)

دختر: شنيدم دختر شوخ طبعيه..(درست اون چيزي كه من نبودم)

پسر: آره همينطوره( اما در مقايسه با تو هيچي نيست)

دختر: خب اميدوارم شما باهم بمونيد(اتفاقي كه براي ما رخ نداد)

پسر: منم براي تو آرزوي خوشبختي دارم(چرا اين پايان رابطه ما شد؟؟)

دختر: خب من ديگه بايد برم( قبل از اينكه گريم بگيره)

پسر: آره منم همينطور(اميدوارم گريه نكني)

دختر: خدافظ (دوستت دارم دلم برات تنگ ميشه)

پسر: خدافظ (هيچ وقت عشقت از قلبم بيرون نميره)
دیدگاه  •   •   •  1392/04/4 - 18:13
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به سلامتی پدری که نمی توانم را

در چشمانش زیاد دیدیم

ولی از زبانش هرگز نشنیدم ...!!!

خدایا هیچ پدری رو شرمنده زن و بچه اش نکن

سلامتی پدرا لایک بارون کنین
دیدگاه  •   •   •  1392/04/4 - 16:16
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقت رفتن که بشه بهونه ها پر رنگ میشن

عکس هاهمه پاره شدن،خاطره ها فراموشن


وقت رفتن که بشه این خونه دلگیر میشه

هوای خونه سرد،عشقم ازم سیر میشه


وقت رفتن که بشه دنیام فقط پاییز میشه

گلهای باغچه پژمرده،دلم ازغم لبریز میشه


وقت رفتن که بشه چشم های من خیس میشن

تموم تاروپود من به یک باره نیس میشن


وقت رفتن که بشه نفس من بند میاد

همش خدا خدا میکنم که اون روز ...

هرگز نیاد...

"شبــــ گــــرد تنهـــــــا"
دیدگاه  •   •   •  1392/04/4 - 15:00
+1
*elnaz* *
*elnaz* *
دلی................یا علی.... ......{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/4 - 00:59
+1
*elnaz* *
*elnaz* *
الان این می بینی؟امکان داره فردا یا در روزهای اتی دیگه ..........{-7-}
4 دیدگاه  •   •   •  1392/04/4 - 00:11
+2
*elnaz* *
*elnaz* *
که کند... حتی اگر خدا هم برایش بیاورد... باز هم آغوش #آدم را میخواهد...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/4 - 00:00
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ومن خواهم ترسید از هجوم معجزه وآرِ
تنهایی. . .
و من بی تو کفر خواهم گفت
و خدا را در نهایت تبعید خواهم کرد
ب ِ پشت ِ کهکشآن ِ راه ِ شیری!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/3 - 16:27
+3
xroyal54
xroyal54
سه حرف دارد
اما برای پر کردن تنهایی من حرف ندارد
{-35-}“خدا “{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/2 - 23:41
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به سلام ها دل نمی بندم

از خداحافظی ها غمگین نمی شوم

دیگر عادت کرده ام به تکرار یکنواخت دوری و دوستی خورشید و ماه
دیدگاه  •   •   •  1392/04/2 - 20:09
saqar
saqar
در CARLO
خب مگه چه اشكال داره ؟
آخه ما توي خيابون همديگه رو ديديم
به خدا چشمش پاكه
دنبال دختر مردم نميره
سربه زيره
اولين باري كه با هم توي پارك قرار داشتيم ،
حسابي تيپ زده بودم .
راستش موهام رو هم از اون گيره رنگي هاي خوشكل زده بودم با يه روسري قرمز .
همون اول حس كردم كه خوشش اومد ،
چيزي نگفت ولي از نگاهش فهميدم از مدل موهام خوشش اومده .


الان يك سال از ازدواجمون ميگذره ،
چندوقته خيلي بهش مشكوكم .
به حرف زدنش ،
تلفن هاش ،
موبايلش و ...
دور از من تلفن جواب ميده ،
موبايلش رو رمزدار كرده .
از همه مهم تر ،
مثل زمان دوستي مون بهم محبت نميكنه ،
انگار از چشمش افتادم .
نكنه يه زن ديگه گرفته ؟ نكنه براش تكراري شدم ؟ نكنه ديگه از من خوشش نمياد ؟
نكنه . . .
ديشب همه چيز رو برام گفت .
گفت ميخوام طلاقت بدم .
وقتي علتش رو پرسيدم خيلي راحت جواب داد : توي محل كارم خانم فلاني ، خيلي از تو خوشكل تره . هم چشم هاش هم اندامش ، تازه رنگ رژلبش رو نديدي ، حتي مدل موهاش هم از اولين روز ديدارم با تو قشنگتره .
اين ها رو كه ميگفت من فقط اشك ميريختم ،
آخرین ویرایش توسط 28000 در [1392/04/2 - 15:08]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/2 - 15:06
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ