یافتن پست: #خسته

محمد
محمد
مستی هم درد منو دیگه دوا نمی کنه

غم با من زاده شده منو رها نمی کنه



شب که از راه می رسه غربت هم باهاش میاد

تـــوی کوچــه های شهــر بـاز صــدای پاش میاد



من غم های کهنه ام رو برمی دارم

کـه تــوی میخـــونه هــا جــا بگذارم



می بینم یکی میاد از میخونه

زیـر لــب مستـونه آواز میخونه



مستی ام درد منو دوا نمی کنه

غم با من زاده شده منو رها نمی کنه



گرمی مستی میاد توی رگهای تنم

می بینم دلم می خواد با یکی حرف بزنم



کی میاد به حرفهای من گوش بده

آخه من غریبه هستم با همه



یکی آشنا میاد به چشم من

ولی از بخت بدم اونهم غمه



مستی ام درد منو دیگه دوا نمی کنه

غم با من زاده شده، منو رها نمی کنه



خسته از هر چی که بود،خسته از هر چی که هست

راه می افتــم کـه بــرم مثــل هــر شــب مست مست



باز دلــم مثـل همیشــه خالیه

باز دلم گریه تنهایی می خواد

برمی گردم تا ببینم کسی نیست

می بینــم غــــم داره دنبــالم میاد



مستی ام درد منـو دیگه دوا نمی کنه

غم با من زاده شده،منورها نمی کنه

منو رها نمی کنه {-60-}
4 دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 23:15
+5
peyman
peyman
شبی درالم مستی نشستم گریه ها کردم/برای این دل خسته شبی تاصبح دعا کردم /دعاکردم مهرت از دلم بیرون رود اما/اهسته میگفتم:خدایا اشتباه کردم.img srا
آخرین ویرایش توسط peyman در [1391/01/12 - 22:15]
دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 21:31
+1
نیوشا
نیوشا
بودنت را قدر نميدانيم .. رفتنت چه تلخ و خسته كننده ... واي اگر تو نباشي ... ساعت ها مي خوابند ....... باش تا زمان نايستد.....
دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 15:40
+10
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
سلام
سال نو مبارک
17 دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 15:21
+5
بینوایان

موضوع کتاب: رمان
زبان کتاب: فارسی (تصویری)
نویسنده: ویکتور هوگو

توضیحات
این کتاب همانطور که در ابتدای آن نوشته شده اثر جاودانه ویکتور هوگو است. داستان کتاب درباره مردی است به نام ژان والژان که در برای تهیه غذا برای خانواده اش دست به دزدی می زند، پس از آن دستگیر می شود و به مدت 19 سال به زندان می افتد؛ در ادامه در اثر اتفاقی شخصیت این مرد دگرگون شده و خود را وقف کمک کردن به مردم می کند ... خط داستان کتاب فوق العاده زیباست. این کتاب تصویری می باشد به همین دلیل خواندن آن خسته کننده نیست. شخصیت ژان والژان رو خیلی دوست دارم.

لینک دانلود: [لینک]
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 14:13
+6
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
خدايا...ﺧﺴﺘﻪ ﺍﯼ؟

ﺧﻮﺍﺑﺖ ﻣﯿﺎﺩ؟
ﭼﺎﯾﯽ ﺑﺮﯾﺰﻡ؟
پرتقال ﭘﻮﺳﺖ ﺑﮑﻨﻢ ؟

ﺗﺨﻤﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ...؟
ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﺮﯼ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﯽ ﻣﻦ ﺑﺸﯿﻨﻢ ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣﻮﻥ . . .؟

ﺗﻌﺎﺭﻑ ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟
ﻟﻨﮓ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﺷﯿﺸﻪ ﺟﻠﻮ ﺭﻭ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﻨﻢ ؟

جان من ﺍﯾﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﻢ ! ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﮐﻼً ؟؟
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 01:07
+7
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
پشت شيشه برف ميبارد
در سكوت سينه ام دستي
دانه اندوه ميكارد
مو سپيد آخر شدي اي برف
تا سرانجام چنين ديدي
در دلم باريدي ... اي افسوس
بر سر گورم نباريدي
چون نهالي سست ميلرزد
روحم از سرماي تنهايي
ميخزد در ظلمت قلبم
وحشت دنياي تنهايي
ديگرم گرمي نمي بخشي
عشق اي خورشيد يخ بسته
سينه ام صحراي نوميديست
خسته ام ‚ از عشق هم خسته
فروغ فرخزاد
دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 01:04
+8
ramin
ramin
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کُند بشه!

نه این که هیزمش زیاد باشه . تبر ما انسانها باورهامونه نه آرزوهامون...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 00:20
+4
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
در MEETING S
من اينك در رواق كهكشانها
در آواي حزين كاروانها
در آن رنگين كمان پير و خسته
در آن اشكي كه بر مژگان نشسته
در آن جامي كه خالي مانده از مي
در آوايي كه برميخيزد از ني
نشاني از تو مي بينم ،
سراغي از تو مي گيرم
دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 22:40
+7
*elnaz* *
*elnaz* *
گاهی حس میکنم روی دست خدا مانده ام!


خسته اش کرده ام...


خودش هم نمیداند با من چه کند!!!...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 18:17
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ