یافتن پست: #خنده

hamidreza
hamidreza
بزرگ که می شوی
غصه هایت زودتر از خودت قد می کشند
دردهایت نیز
…غافل از آنکه لبخندهایت را
در آلبوم کودکیت جا گذاشته ای
شاید بزرگ شدن اتفاق خوبی نباشد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/2 - 21:41
+3
hadith
hadith
شاید من بهتر می دانم که چرا بشر تنها حیوانی است که می خندد.تنها انسان است که به شدت رنج می برد و مجبور است خنده را بیافریند. نیچه
دیدگاه  •   •   •  1390/12/2 - 17:31
+4
ronak
ronak
فرقی می كند...

در سیرك یا در خانه؟!!

خنده ات كه تلخ باشد،

دلت كــه خون باشد،

تو هم دلقكی . . . !!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/2 - 16:52
+3
parham
parham
بچه ها یکم بی تر بیتی ببخشید فقط برا خنده
شکارچی قزوینی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/2 - 13:31
+3
saeed
saeed
سر کلاس ادبيات معلم گفت : فعل رفتن رو صرف کن - رفتم ... رفتي ... رفت ... ساکت مي شوم ، ميخندم ولي خنده ام تلخ مي شود استاد داد مي زند : خوب بعد ؟ ادامه بده ! و من مي گويم : - رفت ... رفت ... رفت ... رفت و دلم شکست ... غم رو دلم نشست ... رفت و شاديم بمرد ... شور از دلم ببرد ... رفت ... رفت ... رفت ... و من مي خندم و مي گويم : خنده ي تلخ من از گريه غم انگيز تر است .............. کارم از گريه گذشته به سيه
دیدگاه  •   •   •  1390/12/2 - 12:21
+2
نیوشا
نیوشا
سالهاست

در کنار جاده های خستگی

از شکوفه های بی شمار خنده های من

قسمتی به هر کسی رسیده است

پس چرا

هیچ کس

شریک گریه های من نمی شود...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/2 - 00:35
+8
mitra
mitra
ﺗﻮ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﻧﺸﺴﺘَﻢ ﯾﻪ ﭼَﻦ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪِ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﺭﺍﻩ ﺍُﻓﺘﺎﺩ ﺣﺪﻭﺩﺍَ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺑﺎ100ﺗﺎ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ،
ﯾﻪ ﺩَﻓﻪ ﻓَﻬﻤﯿﺪﻡ ﺩَﺭﻭ ﺧﻮﺏ ﻧﺒﺴﺘَﻢ، ﺩَﺭﻭ
ﺑﺎﺯﮐَﺮﺩﻡ ﺑَﺴﺘﻢ،
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮐﻪ ﯾﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩِ ﻋﯿﻨﮑﯽِ ﺑﻮﺩ،
ﺧﯿﻠﯽ ﺁﺭﻭﻡ ﺳَﺮﺷﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻧﺪ ﻋﻘﺒﻮ ﻧﯿﮕﺎ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎ ﯾﻪ ﻟَﺤﻦِ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎﺣﺎﻟﯽ ﮔُﻔﺖ:
"ﮐَﺴﯽ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷُﺪ؟؟"
ﻳﻌﻨﻰ ﺗﺮﮐﯿﺪﻡ ﺍﺯ ﺧﻨﺪه
دیدگاه  •   •   •  1390/12/1 - 20:12
+8
ebrahim
ebrahim
شکسپیر میگه:هر وقت زنت گریه میکنه بدون میخواد خرت کنه و هر وقت میخنده بدون خرت کرده..!!
یه همچین آدم با فهم و کمالاتی بوده شکسپیر
3 دیدگاه  •   •   •  1390/12/1 - 14:33
+5
ronak
ronak
اگه دیدی یه سوسک پشت و رو افتاده و داره دست و پا می زنه، فکر نکن با دمپائی زدنش... داره به قیافه تو می خنده
دیدگاه  •   •   •  1390/12/1 - 13:31
+2
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
یه خانم حدودا ۵۰ ساله دختر حدودا ۱۸ سالشو آورده بود.
به دختره گفتم : مشکلتون چیه ؟

گفت : “دلهره” دارم.

مادرش زد زیر خنده و بعد گفت :

مامان ! دل پیچه نه دلهره !

پرسیدم : چیز ناجوری نخوردین ؟

مادرش گفت : چرا “چیسپ” خورده و این بار نوبت دختر بود که بزنه زیر خنده و بگه : مامان چیپس نه چیسپ …
دیدگاه  •   •   •  1390/11/30 - 15:15
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ