من به تو خنديدم
چون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد گريه تلخ تو را ...
و من رفتم و هنوز سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حيرت و بغض تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت...!
رفتم آلبوم جدید فرهاد جواهر کلام دانلود کنم.طرف نوشته با 4 کیفیت بعد نوشته کیفیت 320 برای حمایت از این اثر در سایت قرار نمی گیرد برین بخرین.ولی بقیه کیفیت ها بود.اگه می خوای حمایت کنی اصلا نباید بزاری توی سایت واقعا که اینا همش باعث خنده میشن
گفتی سوزن بزار یک خاطره با حال بگم.پارسال من مریض شدم رفتم آمپول بزنم دو تا خانوم آمدن یکی زد برای من داشت برای اون یکی شرح میداد که چجوری بزنم من هم به این خانوم دومی گفتم خانوم یاد گرفتی؟گفت آره گفتم فایده نداره من که هستم برو یک سوزن بگیر عملی هم یاد بگیری.از خنده مرد الان هر دفعه که میرم آمپول بزنم اون هست من میبینه می خنده.
داشتیم با مامانم وسایل انباری رو مرتب میکردیم
یه دفعه مامانم یه جعبه مدادرنگی ۲۴رنگ قاب فلزی رو از توو کارتون درآورد
نگاش کرد و زد زیر خنده!!!
گفت: میدونی این چیه؟
اینو خریده بودم هروقت معدلت ۲۰شد بدم بهت
حیف واقعا!!! خاک تو سرت !!!
به چه میخندی تو؟ به مفهوم غم انگیز جدایی؟ به چه چیز؟ به شکست دل من یا به پیروزی خویش؟ به چه میخندی تو؟ به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟ یا به افسونگریه چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد؟ به چه میخندی تو؟ به دل ساده من میخندی که دگر تا ابد نیز به فکر خود نیست؟ خنده دار است، بـخـنــــد…
و اما پاسخ فروغ فرخزاد به این شعر زیبا:
1390/11/27 - 18:52 ( لايک توسط 1 کاربر )من به تو خنديدم
چون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد گريه تلخ تو را ...
و من رفتم و هنوز سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حيرت و بغض تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت...!
Amir Cheghadr Ajale Dari Javab e Forogh Ro Bebini
1390/11/27 - 18:56