یافتن پست: #خیال

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز داشتم از کنار یه ماشین رد میشدم، پسره تقریبا ۲۵ سالش بود، تو ماشین نشسته بود با تمئنینه رژ و پنکک میزد... حالا این هیچی، تو آینه لبخند میزد و واسه خودش پشت چشم نازک میکرد/ :خداییییااااااا امام زمان و آمریکا رو بیخیال قیامت کن ما دیگه تحمل نداریم
دیدگاه  •   •   •  1393/01/3 - 19:25
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

... است دیگر
.
.
.
.
.
.
.
.
گاهی وقتا سوژه کم می آورد
و هی می نویسد .... است دیگر .... است دیگر
زهر مار و "است دیگر" ؛ مرض و "است دیگر"
حیا کنید دیگر
خجالت بکشید دیگر
بس کنید دیگر
حالا یه بنده خدایی یه شکری خورد و گرفت؛ ول کنید دیگر
خفه مون کردید دیگر
برید دنبال سوژه های دیگر
بی خیال دیگر
دیونه هم خودتی دیگر :)))))

دیدگاه  •   •   •  1392/12/29 - 22:06
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گفته باشم …
من درد میکشم اما تو چشمهایت را ببند،
سخت است بدانم میبینی و بی خیالی …
تویی که روزگاری برایم درمان بودی ..!
دیدگاه  •   •   •  1392/12/29 - 22:01
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پیشاپیش ، پیش از پیش ، پیش پیش ، پیشده ، چخه ... ای بابا گربه وسط کتیبه گذاشتنم بیخیال ما نمیشه :) داستانی داریما! خلاصه پیشاپیش عیدت مبارک داشی گلم!
دیدگاه  •   •   •  1392/12/29 - 16:40
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

حالم خـــوب است اما در حالت خنثی به سر میبرم
نـــه خوشحالم ،نـــه ناراحت
افسرده هم نیــــستم
خنثی و بیــخیال
حال این روز هایم را دوست دارم
نگران نیـــستم،دلهره نــدارم
از همه مـــهمتر
درگیر هیــــچکس نیـــستم
بجز یک نفر

دیدگاه  •   •   •  1392/12/28 - 18:23
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



چه ساده قید دلم را زدی...

چه ساده تنهایم گذاشتی...

چه ساده بیخیال آنهمه علاقه ام شدی...

چه ساده از من ب[!] -خیالت از تو باوفاتر است و مرا هیچوقت تنهانمیگذارد

چه ساده ...

ولی من خیلی ساده تر دل به تو دادم

حالا ببین بین این سادگی و آن سادگی چقد فرق است .

و میگویند این روزها سادگی بزرگترین خطای روزگار ماست.

ولی من خطا نكردم _

فقط كسی باورم نكرد.


دیدگاه  •   •   •  1392/12/28 - 15:13
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

وقتی کسی بهت میگه کلی گفتم منظورش اینه که فلانی بی خیال جزئیات شو! گیر نده ول کن! اصلن غلط کردم!
دیدگاه  •   •   •  1392/12/26 - 16:29
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خیانت


زندگی نقطه سر خط بی وفایی شده عادت
تو نوشته بودی دیدار سه تا نقطه به قیامت
زندگی نقطه سر خط تلگرافی شده نامت
قلبم و مچاله کردی لای نقطه چین نامت
عزیزم نقطه ته خط برو با خیال راحت
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 19:29
+7
behrooz
behrooz


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

حسنی نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو

موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه
نه سیما جون، نه رعنا جون

نه نازی و پریسا جون
هیچ کس باهاش رفیق نبود

تنها توی کافی شاپ
نگاه می کرد به بشقاب !

باباش می گفت: حسنی می ری به سربازی ؟
نه نمی رم نه نمی رم

به دخترا دل می بازی ؟!
نه نمی دم نه نمی دم

گل پری جون با زانتیا
ویبره می رفت تو کوچه ها

گلیه چرا ویبره میری ؟
دارم میرم به سلمونی
که شب برم به مهمونی

گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین
یه کمی به من سواری می دی ؟!

نه که نمی دم
چرا نمی دی ؟
واسه اینکه من قشنگم، درس خونم و زرنگم
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

در واشد و پریچه
با ناز اومد توو کوچه

پری کوچولو، تپل مپولو، میای با من بریم بیرون ؟
مامان پری، از اون بالا

نگاه می کرد تو و کوچه را
داد زد و گفت : اوی ! بی حیا

برو خونه تون تو را بخدا
دختر ریزه میزه
حسابی فرز و تیزه
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

نازی اومد از استخر
تو پوپکی یا نازی ؟

من نازی جوانم
میای بریم کافی شاپ ؟

نه جانم
چرا نمیای ؟
واسه اینکه من صبح تا غروب، پایین، بالا، شمال، جنوب، دنبال یک شوهر خوب
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

حسنی یهو مثه یه جت
رسید به یک کافی نت

اون شد و رفت تو چت رووم
گپید با صدتا خانووم!

هیشکی نگفت کی هستی ؟
چی کاره ای چی هستی ؟

تو دنیای مجازی
علافی کرد و بازی

خوشحال و شادمونه
رفت و رسید به خونه

باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

چاهارتا شرعن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

حسنی اومد موهاشو
یه خورده ابروهاشو

درست و راست و ریس کرد
رفت و تو کوچه فیس کرد

یه زن گرفت و شاد شد
زی ذی شد و دوماد شد

_  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _   _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _   _  _  _  _


و این هم یک روایت دیگه از حسنی قصه ها


توی ده شلمرود (که بعدا گسترش پیدا کرد و شد تهران بزرگ)
حسنی تک و تنها بود
حسنی نگو! (چون اسمش رو عوض کرده و گذاشته ساسان) بلا بگو
سوسول سوسولا بگو
موی بلند، صورت سه تیغ، ناخن دراز، واه و واه و واه!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

با فلفلی و قلقلی میرن باشگاه بدن سازی
تیپش شده شلوار جین، پاره پوره
با بلوزای اندامی

باباش می‌گفت: حسنی بیا برو حموم
حسنی می گفت: نه نمی رم. نه نمی رم!
تازه آرایشگاه بودم!
کلی خرج موهام کردم!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

کره الاغ کدخدا (که حالا شده یه زانتیا)
ویراژ می ده تو کوچه ها
پشت فرمونش یه دختره
دختر ناز کدخدا !

حسنی می گه: منم سوارم می کنی؟!
دختره می گه: نه که نمی شه، نه که نمی شه!
ماشین من با کلاسه!
اگه تو گیتار می زنی، اون وقت سوارت می کنم!

حسنی به عشق زانتیا
شایدم بخاطر دختر کدخدا
می خواد که با کلاس بشه
کلاس گیتار نمی ره (باباش اجازه نمی ده)
اما یه کاور گیتار
می گیره رو کولش می ندازه.

توی ده شلمرود، حسنی نبود، ساسان بود
با ماشین کدخدا، ویراژ میداد تو کوچه ها!
1 دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 12:01
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دارم بهت خیانت میکنم! روی همان تختی که فقط عادت به بدن تو داشت... هرشب با یکی به بستر میروم!! تا صبح عشق بازی میکنیم..! یک شب با غم نبودنت یک شب با اشکهایم یک شب با خیالت یک شب با ع[!]ایت یک شب با دردهایم بازهم بگویم؟؟؟ یا غیرتی میشوی و می آیی؟؟؟؟؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 11:27
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ