یافتن پست: #خیال

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

دخترک خندید و پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده

باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد
!
این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،

بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام
! هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت
:
" او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود: "
مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد !
" سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز
!
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،

همه اندیشه کنان غرق در این پندارند
:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/27 - 10:12
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

وای از خیال تو …
وقتی می آید دلم را گرم میکند و چایم را سرد !


دیدگاه  •   •   •  1392/05/26 - 13:48
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

وای از خیال تو …
وقتی می آید دلم را گرم میکند و چایم را سرد !


دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 23:41
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
آدم باید یه "تـــو" داشته باشه ..
که هر وقـــــت ...
از همه چی خسته و نا امید بود
بهش بگه :
مهم اینه که تـــــــــو هســتی ،
بیخیال دنـــــــیا . .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 19:48
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
من هیچ نمی خواهم ...

تنها صدایت را می خواهم تا موسیقی سکوت لحظه هایم باشد

نگاهت را می خواهم تا روشنی چشم های خسته ام باشد

وجودت را می خواهم تا گرمای قندیل آغوشم باشد

خیالت را می خواهم تا خاطره لحظه های فراموشم باشد

دست هایت را می خواهم تا نوازشگر بی کسی اشک هایم باشد

و تنها خنده هایت را می خواهم تا مرهم کهنه زخم های زندگی ام باشد
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 19:46
+1
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
سلام ای نازنین خوابتو دیدم / تو گفتی نه رفیق دیگه بریدم / خیال کردی بری بی تو می میرم / تو رفتی من یکی دیگه می گیرم .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 19:29
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خوش آمــ‗__‗ـدی..
قدمت روی چشـ‗__‗ـم هایم..

بسـ‗__‗ـاط قهوه ام مهیاست..
.
.
کفشهاتـ‗__‗ـــ..

کفشهاتـــ را امــــــــا...

پنهـ‗__‗ـاטּ می کنـــم..

خیال رفتـ‗__‗ــטּ را از سر بیروטּ کنـــ
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 17:27
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دلتنگــی
هایــــَم را زیر بغـل زده اَم نشسته اَم در انتظار ِ روز های ِ مبـادا !
سهم ِ من همـین دلتنگـی ها ییست که بی دعوت می آینـد و
… خیال ِ رفتن نـدارند
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 17:21
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
نور جان در ظلمت آباد بدن گم کرده ام

آه از این یوسف که من در پیرهن گم کرده ام

وحدت از یاد دوئی اندوه کثرت میکند

در وطن ز اندیشه غربت وطن گم کرده ام

چون نم اشکی که از مژگان فرو ریزد به خاک

خویش را در نقش پای خویشتن گم کرده ام

از زبان دیگران درد و دلم باید شنید

کز ضعیفی هاچو نی راه سخن گم کرده ام

موج دریا در کنارم از تک و پویم مپرس

آنچه من گم کرده ام نایافتن گم کرده ام

عدل حایل نباشد زندگی موهوم نیست

عالمی را در خیال آن دهن گم کرده ام

تا کجا یا رب وی دوزد گریبان مرا

چون گل اینجا یک جهان دلق کهن گم کرده ام

شوخی پرواز مننگ بهار نازکی است

چون پر طاووس خود را در چمن گم کرده ام

چون نفس از مدعای جست و جو آگه نیم

این قدر دانم که چیزی هست و من گم کرده ام

هیچ جا بیدل سراغ رنگها رفته نیست

صد نگه چون شمع در هر انجمن گم کرده ام
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 16:18
+5
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
چشماتو روی دلم دایورت کردی خیالی نیست ! حداقل از ویبره درش بیار که این قدر دلم نلرزه با مرام .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 14:12
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ