یافتن پست: #خیال

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به سلامتی اون رفیقی که یه روز میاد سر خاکم اما نمی تونم جلو پاش پاشم … اما خیالم راحته که خاک زیر پاشم !
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 13:26
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

عاری: پیروانی گفت مشکلی برای رفتن ندارد/ ‌از جابجایی نتیجه‌ای نگرفته‌ایم



ادامه در دیدگاه




1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 11:24
+1
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

بیا ساقی هزاران غصه دارمهزاران صحبت دیرینه دانمبده باده که خود را بی خیالمشکستن هیبتم بی تکیه گاهمگرفتار این جهان بی امانمصدامو کشته ان ِ من بی زبانمبهارمُِِِ کرده ان دی را به ناممفراوان کرده ان سم را به کاممبده ساقی نده یک دم امانمنذار از قسمت و بختم بنالم

دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 20:11
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دراز می کشم
روبروی آسمان
با سرانگشت خیالم می کشم
ستاره ای نیمه جان...

نشسته بر بالینش
آدمکی تنها...
دعا بر لب
در حسرت آمین ها...

آدمک غمگین
چقدر شبیه من
ستاره ای ندارد
میان هفت آسمان...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 19:03
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خیال نبودنت نیز زیباست...
اصلا بگذار صادقانه بگویم...
هر خیالی که ردی از تو داشته باشد زیباست...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 18:07
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خیالـــــــت هست ، خاطراتت هست


فقط کمی جای تو خالیســــــــت ، نمی آیی؟
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 16:46
+5
saman
saman
ای قصه ی بهشت ز کویت حکایتی

شرح جمال حور ز رویت روایتی

انفاس عیسی از لب لعلت لطیفه‌ای

آب خضر ز نوش لبانت کنایتی

هر پاره از دل من و از غصه قصه‌ای

هر سطری از خصال تو و از رحمت آیتی

کی عطرسای مجلس [!]ان شدی

گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی

در آرزوی خاک در یار سوختیم

یاد آور ای صبا که نکردی حمایتی

ای دل به هرزه دانش و عمرت به باد رفت

صد مایه داشتی و نکردی کفایتی

بوی دل کباب من آفاق را گرفت

این آتش درون بکند هم سرایتی

در آتش ار خیال رخش دست می‌دهد

ساقی بیا که نیست ز دوزخ شکایتی

دانی مراد حافظ از این درد و غصه چیست

از تو کرشمه‌ای و ز خسرو عنایتی
دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 15:19
+2
saman
saman

درقسمتم نبود شبی مال من شوی



یاجزوعاشقان خط وخال من شوی


ای قدس من اجازه بده فقط دمی


باارتش خیال دراشغال من شوی


قبل ازتفال شبم ازخواجه خواستم


لطفی کند نیک ترین فال من شوی


من میروم ولی توبمان که مثل قبل


تنهادلیل ماندن امثال من شوی


طبعم دوباره رفت به خوابی عمیق تا

دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 15:18
+2
saman
saman


رفتی و همچنان به خیال من اندری




گویی که در برابر چشمم مصوری






فکرم به منتهای جمالت نمیرسد




کز هر چه در خیال من آمد نکوتری






مه بر زمین نرفت و پری دیده برنداشت




تا ظن برم که روی تو ماست یا پری






تو خود فرشته‌ای نه از این گل سرشته‌ای




گر خلق از آب و خاک تو از مشک و عنبری






ما را شکایتی ز تو گر هست هم به توست




کز تو به دیگران نتوان برد داوری






با دوست کنج فقر بهشتست و بوستان




بی دوست خاک بر سر جاه و توانگری






تا دوست در کنار نباشد به کام دل




از هیچ نعمتی نتوانی که برخوری






گر چشم در سرت کنم از گریه باک نیست




زیرا که تو عزیزتر از چشم در سری






چندان که جهد بود دویدیم در طلب




کوشش چه سود چون نکند بخت یاوری






سعدی به وصل دوست چو دستت نمیرسد




باری به یاد دوست زمانی به سر بری



دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 14:33
+2
saman
saman
گر دست رسد در سر زلفین تو بازم

چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم

زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست

در دست سر مویی از آن عمر درازم

پروانه راحت بده ای شمع که امشب

از آتش دل پیش تو چون شمع گدازم

آن دم که به یک خنده دهم جان چو صراحی

مستان تو خواهم که گزارند نمازم

چون نیست نماز من آلوده نمازی

در میکده زان کم نشود سوز و گدازم

در مسجد و میخانه خیالت اگر آید

محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم

گر خلوت ما را شبی از رخ بفروزی

چون صبح بر آفاق جهان سر بفرازم

محمود بود عاقبت کار در این راه

گر سر برود در سر سودای ایازم

حافظ غم دل با که بگویم که در این دور

جز جام نشاید که بود محرم رازم
دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 13:29
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ