یافتن پست: #خیلی

sasan pool
sasan pool
دوستان من می خوام از بچگی هام براتون بگم.بچه که بودم خیلی شر بودم از سه تا مهد کودک من و اخراج کردن.در این دوران دست مستخدم مهد کودک شکستم از بچه ها خوراکی هاشون با زور و کتک می گرفت.سال اول دبستان با مداد نوک تیز زدم توی سر بغل دستیم سرش یک بخیه خورد.سال پنجم دبستان از مدرسه در رفت .توی کوچه هم هیچ کس از دست من آسایش نداشت.مادرم میگه من 30 سال معلم بودم پیر نشدم بزرگ کردن تو من و پیر کرد.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/24 - 23:19
+2
sasan pool
sasan pool
آهنگ مورد علاقه ساسان.پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت برگشتنی یه دختری خوشگل و با محبت همسفر ما شده بود همراهمون میومد به دست و پام افتاده بود این دل بی مروت میگفت برو,بهش بگو آخه دوستش دارم میگفت بگو هرچی میخواد بگه بگه,هرچی میخواد بشه بشه هرچی میخواد بگه بگه هرچی میخواد بشه بشه راز دلم رو گفتم این رو جواب شنفتم راز دلم را گفتم این رو جواب شنفتم تو (نمیدونم چیچی)پسر چقدر نادونی اومدی زیارت یا كه چش چرونی گفتم به اون زیارتی كه رفتم قسم به اون عبادتی كه كردم قسم به اون قفل و دخیل كه بستم بعده خدا من تو رو میپرستم گفتم به اون زیارتی كه رفتم قسم به اون عبادتی كه كردم قسم به اون قفل و دخیلی كه بستم بعده خدا من تو رو میپرستم راز دلم رو گفتم این رو جواب شنفتم راز دلم رو گفتم این رو جواب شنفتم تو(نمیدونم چیچی)پسر چقدر نادونی اومدی زیارت یا كه چش چرونی گفتم به اون زیارتی كه رفتم قسم به اون عبادتی كه كردم قسم به اون قفل و دخیل كه بستم بعده خدا من تو رو میپرستم گفتم به اون زیارتی كه رفتم قسم به اون عبادتی كه كردم قسم به اون قفل و دخیل كه بستم بعده خدا من تو رو{-41-}{-37-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/24 - 22:36
+1
ronak
ronak
ها ها ها خیلی باحاله
دیدگاه  •   •   •  1390/10/24 - 21:54
+2
مهسا
مهسا
زیاد نباش...زیاد خوب نباش...زیاد دم دست نباش...زیاد که خوب باشی...زیادی که همیشه باشی...دل آدم ها را می زنی..آدم ها این روزها ، عجیب به خوبی..به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند...زیاد که باشی..زیادی می شوی...زیادی هر چیزی هم آلرژی می دهد...عجیب...دورمی شوند...خیلی عجیب...زیادی می شوی!!!!!{-15-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/24 - 21:33
+3
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
پسره برا خواستگاری میگه قیافه دختر برام خیلی مهمه پـَـــ نــه پـَـــ اتاق دختر و نظم اون از همه مهتره
دیدگاه  •   •   •  1390/10/24 - 20:45
مهسا
مهسا
روزهای بارونی رو خیلی دوست دارم، معلوم نمیشه منتظر تاکسی هستی یا آواره خیابونها، بخار توی هوا مالِ سرماست یا دود سیگار، روی گونه ات اشکه یا دونه های بارون.!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/24 - 20:44
+4
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
به دوستم میگم تا حالا با ماشین با سرعت خیلی زیاد رفتی میگه تو خیابون میگم پـَـــ نــه پـَـــ توی کوچه بن بست
دیدگاه  •   •   •  1390/10/24 - 20:20
+2
gamer
gamer
اين سيب؛ بهترين سيب؛ شکل سيب؛ سر سيب؛ کار سيب؛ گذاشتن سيب؛ يه سيب؛ بچه سيب؛ دوست داشتنيه سيب...! (( حالا سيب رو حذف کن ))
2 دیدگاه  •   •   •  1390/10/24 - 14:43
+2
امیرحسین
امیرحسین
حتما حتما حتما بخونید: شرافت به پول نیست مردانگیم به اندام نیست: دیروز میدان نبوت پشت چراغ قرمز بودم یه ماشین شاسی بلند حدود 100 میلیونی کنارم بود یه دخترک خیلی محترمی داشت به ماشینا گل میفروخت شیشه ماشینارم دستمال میکشید.به این ماشین گرونه که رسید طرف زود شیشه رو داد بالا دختر اومد شیشه تمیز کنه یارو شیشه رو داد پایین داد زد که الان کارواش بودم کثیفش کردی دست نزن...دختر اومد یه 5هزار تومنی انداخت تو ماشین گفت این پول کارواشت اگه بیشتر شد فردا بیا باقیشو بگیر امروز اینقدر کار کردم.چراغ سبز شد هر ماشینی که از کنار یارو رد میشد یه بوق یه نگاهه معنیدار بهش میکرد.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/24 - 14:10
+4
ronak
ronak
آدمها ؛ خیلی زود همراهان صمیمی را فراموش میکنند . ... درست مثل زمانی که باران بند می آید ، و خیلی‌ها چترهایشان را جا می‌گذارند
دیدگاه  •   •   •  1390/10/24 - 13:05
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ