mahdi
اهنگ متالیکا گذاشتم ولی صداش خیلی کم بود یهو دیدم هی اینور و اونور و نگاه میکنه که یه دفعه گفت صدا از اسپیکر میاد؟؟؟؟؟؟؟گفتم پ نه پ اون پوستر متالیکای رو دیوار یهو شروع کرد به خوندن
sasan pool
از این امتحان های ریاضی دانشگاه خودمون بدم میاد.سوال های سخت میدن پایینش می نویسن کار کلاسی و میان ترم 2 نمره خداییش خیلی رو اعصاب.خدا رو شکر ریاضی مهندسی حذف شد معادلات هم این ترم پاس بشه یک آمار یک محاسبات دیگه راحت میشم از هرچی ریاضی هست.
ebrahim
فاميلمون اومده آکواريومم رو ديده ميگه غذاي مخصوص بهشون ميدي؟ پـَـــ نــه پـَـــ پول تو جيبي ميدم بهشون خودشون ميرن واسه خودشون غذا ميخرن
ebrahim
خانم روسی و یک آقای آمریکایی با هم ازدواج کردند و زندگی شادی را در سانفرانسیسکو آغاز کردند .طفلکی خانم ، زبان انگلیسی بلد نبود اما می توانست با شوهرش ارتباط برقرار کند. یک روز او برای خرید ران مرغ به مغازه رفت.اما نمی دانست ران مرغ به زبان انگلیسی چه می شود . برای همین اول دست هایش را از دو طرف مانند بال مرغ بالا و پایین کرد و صدای مرغ درآورد. بعد پایش را بالا آورد و با انگشت ران...ش را به قصاب نشان داد . قصاب متوجه منظور او شد و به او ران مرغ داد. روز بعد او می خواست سینه مرغ بخرد. بازهم او نمی دانست که سینه مرغ به انگلیسی چه می شود. دوباره با دست هایش مانند مرغ بال بال زد و صدای مرغ درآورد. بعد دگمه های پالتو اش را باز کرد و به سینه خودش اشاره کرد . قصاب متوجه منظور او شد و به او سینه مرغ داد. روز سوم خانم ، طفلک می خواست سوسیس بخرد. او نتوانست راهی پیدا کند تا این یکی را به فروشنده نشان بدهد. این بود که شوهرش را به همراه خودش به فروشگاه برد!!! حدس زدید چکار کرد؟ . . . . . . . . . خیلی منحرفید! حواستون کجاست ؟ شوهرش انگلیسی صحبت می کرد
ebrahim
آقا! میشه به خاتمتون نگاه کنم جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت : ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟ مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری ... گه می خوری تو و هفت جد آبادت ... خجالت نمی کشی؟ ... جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد ...
خیلی با حال بود مرسی
1390/10/15 - 00:18