یافتن پست: #دار

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



من!

دارم می جنگم

با این روز ها ... و می اندیشم

به تیری که

مرا بی تو

و

تو را پرپر کرد ...
دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 20:25
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



یه فک و فامیل داریم اصلا ازدواج غیر فامیلی تو کتشون نمیره !!

یعنی در این حد بگم که دو تا پدربزرگام با هم برادرن و دو تا مادربزرگامم خواهرن! یعنی مامان و بابای من هم دختر عمو

پسر عمو ان هم دختر خاله پسر خاله! ( واقعا من از همین تریبون خدارو شکر میکنم که سالمم ! ) این فقط یه گوششه

یکی از عمو هام با دختر عمش ازدواج کرد.. بعد داداشه اون ،یعنی پسر عمشون ، اومده با عمم ازدواج کرده.. یعنی الان

دختر عمم هم دختر عمه ی دختر عمومه هم دختر داییش! جدای از دختر عمو و پسر عموم که با هم ازدواج کردن و دختر خاله

و پسرخالمم که با هم ازدواج کردن ، یکی از پسر خاله هام اومده دختر عممو گرفته ! اینم یه گوشش.. یه طرف دیگه

داداشه یه زن عموم اومده با خواهر یه زن عموی دیگم ازدواج کرده..

همین قدرشو من بلدم.. بقیشو هرچی مامانم میگه نمیفهمم دیگه!!

یعنی فامیل شده گره کور!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 20:18
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







پسر : الو گلابـے ?؟

دختر : سلام کثافت !!

بعد هردو از تـہ دل میخندטּ : )

پسر : خوبـے کج و کولـہ ی مـن ?؟

دختر : بہ تو چـہ عشقـم : d خوبـم تو خوبـے ?؟

پسر : خـــر نفهـم حالـﭡـو میپرسـم میگـے بہ تو چہ ?؟

شیطونہ میگہ بزم شل و پلش کنمـ ـا ! !!

دختر : گفـﭡــم کہ خوبـم الاغ تو خوبـے ?؟

پسر: فدای خنده هاﭞ شـم کہ مثل شـﭡـر میخندی نفسـم ^_^

دختر : مـــــــــرگ شـﭡـر خودتـے روانـے ♥

پسر : دلـم واسـﭞ تنگ شده بود آشغال دوست داشـﭡـنـے ♥

دختر : منـم : (

پسر : خوب دیگہ بسہ خیلی باهاﭞ حرف زدم پررو شدی : D

دختر : کوفـﭡـﭞ شہ باهاﭞ حرف زد م : )

پسر: مواظب خانمـے الاغ من باش !i!

دختر : چشـܢܢ اقای بی ادب : d

پسر : دوسـﭞ دارم دیوونـہ |♥|

دختر: منـم دوسـﭞ دارم آقاهـہ |♥|

و بعدخداحافظـے با خنده : )))

حتـے تا چـن لحظه بعد از این که تماسشوטּ تمو م میشـہ

خنده رو لب هردو شونـہ (^_ ^))
این یعنـے یـہ قسمـﭞ از دوسـﭞ داشـﭡـن | کـہ میشـہ حسش کرد .... ♥






دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 20:01
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میگن دوتا معتاد خرما مى خوردند و هسته هاش به سمت هم پرتاب مى کردند
یکیش گفت اشغر میدونی ما داریم چی کار می کنیم!؟
گفت نه
گفت پشر ما داریم جنگ هشته ای میکنیم
اونم بین دو ابر قدرت
دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 19:04
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



یکم سنگین باش زن ، داره عکس میگیره !
دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 15:39
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
+18
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻭﺍااااﯼ ﺭﻭﻡ ﻧِﻤﯿﺸﻪ ﺑِﮕَـــــم :))))
.
.
.
حَیــــــا دارم !!!!
میفَهـــــمی؟ ؟ ؟ !!!
حَیــــاااااااا . . ......
:)))))))
والا .... ^____^
دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 15:16
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
اعضاى بدن تصميم ميگيرن براى خودشون رئيس جمهور تعيين كنن. مغر و قلب رو كانديد ميكنن. باسن ميگه منم نامزد ميشم رأى گيرى شروع ميشه و قلب با اكثريت آرا رئيس جمهور ميشه ًبه باسن بر ميخوره و ميگه من بايد رئيس جمهور بشم و أعضاء قبول نميكنن باسن هم ميگه حالا كه اينطور شد منم ديگه كار نميكنم! ديگرون بهش ميگن کار نکن! روز اول همه تحمل ميكنن و روز دوم هم همينطور روز سوم ميبينن نميشه به همه جا داره فشار مياد كليه. كبد. قلب. مغز همه داره از كار ميافته ميرن پيش باسن ميگن: کار کن! اونم ميگه نه کار نمیکنم ميگن بابا کار کن همه داريم از كار ميافتيم باسن ميگه به شرطى كه رئيس جمهور بشم همه ميگن باشه تو رئيس جمهور باسن ميگه خوب حالا من بايد چيكار كنم أعضا ميگن هیچی تو فقط برین!!! :-) و اینطور شد که رییس جمهور فقط این کار را خوب بلده
آخرین ویرایش توسط 0921903413 در [1393/06/25 - 14:49]
دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 14:48
+3
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
فکر کن خودتی
چه حسی داری؟!

دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 14:43
+2
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
از بچه می پرسن با بات کجاست؟
میگه با ما مانم تو اتاق دارن بستنی می خورن.
میگن از کجا فهمیدی بستنیه؟
گفت آخه با بام هی می گفت اشرف جون بخور شل میشه
دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 14:33
+2
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

ﮐﺜﯿﻒ ﺗﺮﯾﻦ ﺁﺩﻣﺎ ﮐﺴﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.


.
.
.


.
.
.
.
.
.
.
ﺣﻤﺎﻡ ﻧﻤﯿﺮﻥ
ﻫﻤﺶ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻋﺸﻘﯽ ﺑﺎﺷﻪ
ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﮐﺘﺸﺎﻓﺎﺕ ﺑﻌﺪﯾﻢ ﭼﻮﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﯿﺎﺯ
ﺩﺍﺭﻩ
دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 14:26
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ