یافتن پست: #دردم

d.m
d.m
نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد
ولی باران نمیداند که من دنیایی از دردم
به ظاهر گرچه میخندم
ولی اندر سکوتی تلخ میگریم
دیدگاه  •   •   •  1391/01/17 - 01:47
+5
aB'Bas S
aB'Bas S
سبب منم که میشکنم اما حرفی نمیزنم
اگه هیچکس برام نموند واسه اینه که سبب منم
کاش بدونی ماتم دنیام بی تو فقط گریه میخوام
کی میدونه این حسرتا چه کرده با روزو شبام
تو زندگیم یه دنیایی یه کابوسم تو رویایی
یه پاییزم تو بهاری من یه مرداب تو دریایی
از این گریه چه میدونی نه دردمی نه درمونی
به چه امید میخوای باشی که پیش دردام بمونی
تو زندگیم یه دنیایی یه کابوسم تو رویایی
یه پاییزم تو بهاری من یه مرداب تو دریایی
سبب منم که میشکنم اما حرفی نمیزنم
اگه هیچکس برام نموند واسه اینه که سبب منم
دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 15:28
+3
reza
reza
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻫﻤﻪ ﺑﻐﻀﺎﺕ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺧﻮﻧﺪﻩ ﺑﺸﻪ ﮐﻪ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﮔﻔﺘﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﻫﺎﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﯼ
ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮔﻨﮓ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ ﻭ ﯾﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺜﻠﻪ:ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺪﻩ؟؟؟!
ﺍﻭﻧﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻐﻀﺘﻮ ﺑﺎ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﮑﻮﺗﺖ ﺳﺮ ﻣﯿﮑﺸﯽ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﮕﯽ:
ﻧﻪ ﻫﯿﭽﯽ...!*
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 23:29
+2
ramin
ramin
وقتی مریض میشدیم و پزشک ازمون میپرسید : بیماریت چیه؟ منتظر مادرمون میشدیم ... و همیشه جواب دادن رو به اون میسپردیم ... چرا که میدونستیم مادرمون همون احساسی رو داره که ما داریم ... حتی از خودمون بیشتر دردمون رو احساس می کنه به سلامتی همه مادر های گل و عزیزمون{-35-}{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 02:09
+5
aB'Bas S
aB'Bas S
سبب منم که میشکنم اما حرفی نمیزنم
اگه هیچکس برام نموند واسه اینه که سبب منم
کاش بدونی ماتم دنیام بی تو فقط گریه میخوام
کی میدونه این حسرتا چه کرده با روزو شبام
تو زندگیم یه دنیایی یه کابوسم تو رویایی
یه پاییزم تو بهاری من یه مرداب تو دریایی
از این گریه چه میدونی نه دردمی نه درمونی
به چه امید میخوای باشی که پیش دردام بمونی
تو زندگیم یه دنیایی یه کابوسم تو رویایی
یه پاییزم تو بهاری من یه مرداب تو دریایی
سبب منم که میشکنم اما حرفی نمیزنم
اگه هیچکس برام نموند واسه اینه که سبب منم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 21:12
+6
ronak
ronak
من خسته ام از اين زندگي .
من دردميکشم وقتي خنده هايم را از سرشوق تعبير ميکنند
من ميشکنم درثانيه ثانيه اين روزها
من خم ميشوم در هرغروب بي تو
من ،من....... اين منه اواره ديگر چيز ازش نمانده است که برايت از شکستنش،
از دلگيريش از بي کسيش بگويم.
نه نه اشتباه نکن اري همه هستند اماهمه کس من تويي که بي کسم کردي
من کم اورده ام.......
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 13:24
+4
گرگ
گفت دانایی: که گرگی خیره سر،
هست پنهان در نهاد هر بشر!
لاجرم جاری است پیکاری سترگ
روز و شب، مابین این انسان و گرگ
زور و بازو چارۀ این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
وی بسا زورآفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگ خود اسیر
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته میشود انسان پاک

و آن که از گرگش خورد هر دم شکست
گرچه انسان می نماید، گرگ هست!
و آن که با گرگش مدارا می کند،
خلق و خوی گرگ پیدا می کند.
در جوانی جان گرگت را بگیر!
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیری، گر که باشی همچو شیر
ناتوانی در مصاف گرگ پیر
مردمان گر یکدگر را میدرند
گرگ هاشان رهنما و رهبرند
این که انسان هست این سان دردمند
گرگ ها فرمانروایی می کنند؛
و آن ستمکاران که با هم محرم اند
گرگ هاشان آشنایان هم اند
گرگ ها همراه و انسان ها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟

(فریدون [!])
آخرین ویرایش توسط hajivandian در [1390/12/27 - 12:51]
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 19:11
+8
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
دردم این نیست که او عاشق نیست...

دردم این نیست که معشوق من از عشق تهی است...

دردم اینست که با این سردی ها من چرا دل بستم . . . ؟
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 02:04
+11
ronak
ronak
دردم این است که باید پس از این قسمت ها ؛
سال ها منتظر قسمت آخر باش..
4 دیدگاه  •   •   •  1390/12/25 - 16:26
+5
مهسا
مهسا
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من،

چه جنونی،چه نیازی،چه غمی است؟

یا نگاه تو، که پر عصمت و ناز، چه عذاب و ستمی است؟

دردم این نیست،ولی

دردم این است که من بی تو دگر

از جهان دورم و بی خویشتنم

پوپکم،آهوکم!

تا جنون فاصله ای نیست ازین جا که منم!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 19:56
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ