بیایید در ماه محرم اگر زنجیرمیزنیم ، قبل از آن زنجیر غفلت از پای خود باز کرده باشیم ...
اگر که سینه میزنیم ، قبل از آن سینه دردمندی را از غم و آه پاک کرده باشیم ...
خوب است اگر اشکی میریزیم، اما قبل از آن اشک از چهره ی مظلومی پاک کرده باشیم ...
آن وقت می توانیم با افتخار بگوییم : یا حسین (ع )
خدایا: دانستن این که چقدر مرا دوست داری کار سختی نیست
وقتی گریه هایم شیشه های اتاق را لمس میکند
وقتی دستانم بر روی شیشه ها سر میخورد
هر روز از انگشتانم شروع میشوی، به کنه وجودم میروی
و آنگاه این هیاهو از حنجره ام به تو میرسد
خدایا: من یک جسم سردم پر از نوسان های ناخواسته و احساسات نانوشته
و تو در میان همه ی اینها یک هستی مطلق هستی
یک معجزه که مرا به وجد می آورد
من در نگاه کردن به تو، واژه ای میشوم در متنی گسترده
تو مرا در سکوتم فهمیدی
وقتی که دلهره، آخرین کلمه ی مشترک چشم ودلم بود
وقتی ساعتها اجازه ی حرکت را از زمان گرفتند
وقتی همه ی رقصیدن من، تب و لرزم بود
هیچکس مثل تو نقطه چین ها را پر نمیکند
تویی که اول از هرکس و هرچیزی به ذهنم خطور میکنی
وآخر همه میروند و تو باز هم ادامه داری
میخوابم در آغوش تو
تا لرزش دندانهایم
تپش قلبم
و حالت ایستای دردم را فراموش کنم
بگذار که هر لحظه دوباره به تو بگویم: سلام!
و آنقدر به آسمان نگاه کنم که ستاره ها به عشقم حسودی کنند
خدایا:این روزها که دست های تو مرا به فردا میکشد،
حس غریبی دارم
گاهی اشک..گاهی بغض..گاهی درد
بگذار مدام صدایت کنم
تا بودنت را فراموش نکنم!
می خندم ..
ساده می گیرم ..
ساده می گذرم ..
بلند می خندم ، با هر سازی می رقصم ..
نه این که دلخوش باشم ..!!
نه این که شاد باشم ؛ و از هفت دولت آزاد ..!!!
فقط ؛
مدت طولانی شکستم ؛ زمین خوردم ..
سختی دیدم ؛ گریه کردم و حالا ............
برای زنده ماندن ، خودم را به کوچه ی علی چپ زده ام ..
روحم بزرگ نیست ..!!
دردم عمیق است ...!!
می خندم که جای زخم ها را نبینی..............!!