یافتن پست: #دردم

زهرا
زهرا

دردم نگفتنی ست..سکوتم شنیدنی ست\\عمری ست من بخاطر تو تحقیر میشوم!!!!!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/5 - 18:31
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رفتن من
تلخانه!

این قصه یه مرده همیشه با یاربوده وروزمرگش روزبی یارموندنه!

یارموجودنیست جسم نیست چون احساسش پرستشه ودنیایی می ارزه!

پس عشقت بابت جسم نیست وروحی انرژی سیالی كه نمی بینیش اما باتمام وجودحسش میكنی!كسی كه بهترینها روبراش میخوای اما دریغ وصددریغ انرژی ازكالبدیست كه گرما انرژی حقیقت وعشق غیرمادی را دروجودت درنمیابد وبه تحقیر جسم پرستی متهم میشوی!هدیه میگیری فقط دل یارت شاد باشد واو بدخلقی كند وهدیه عشق وشادی را خرید جسم پندارد وتحقیر روحت دلت را به دردمی آوردهدیه ات را دوست نداشت خودت راهم دوست ندارد
دیدگاه  •   •   •  1392/08/27 - 20:15
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد
ولی باران نمیدانند که من دریایی از دردم
به ظاهر گرچه میخندم ولی اندر سکوتی تلخ میگریم . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/08/25 - 21:41
+7
xroyal54
xroyal54

بیایید در ماه محرم اگر زنجیرمیزنیم ، قبل از آن زنجیر غفلت از پای خود باز کرده باشیم ...
اگر که سینه میزنیم ، قبل از آن سینه دردمندی را از غم و آه پاک کرده باشیم ...
خوب است اگر اشکی میریزیم، اما قبل از آن اشک از چهره ی مظلومی پاک کرده باشیم ...

آن وقت می توانیم با افتخار بگوییم : یا حسین (ع )



دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 15:57
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

خدایا: دانستن این که چقدر مرا دوست داری کار سختی نیست


وقتی گریه هایم شیشه های اتاق را لمس میکند


وقتی دستانم بر روی شیشه ها سر میخورد


هر روز از انگشتانم شروع میشوی، به کنه وجودم میروی


و آنگاه این هیاهو از حنجره ام به تو میرسد


خدایا: من یک جسم سردم پر از نوسان های ناخواسته و احساسات نانوشته


و تو در میان همه ی اینها یک هستی مطلق هستی


یک معجزه که مرا به وجد می آورد


من در نگاه کردن به تو، واژه ای میشوم در متنی گسترده


تو مرا در سکوتم فهمیدی


وقتی که دلهره، آخرین کلمه ی مشترک چشم ودلم بود


وقتی ساعتها اجازه ی حرکت را از زمان گرفتند


وقتی همه ی رقصیدن من، تب و لرزم بود


هیچکس مثل تو نقطه چین ها را پر نمیکند


تویی که اول از هرکس و هرچیزی به ذهنم خطور میکنی


 وآخر همه میروند و تو باز هم ادامه داری


میخوابم در آغوش تو


تا لرزش دندانهایم


تپش قلبم


و حالت ایستای دردم را فراموش کنم


بگذار که هر لحظه دوباره به تو بگویم: سلام!


و آنقدر به آسمان نگاه کنم که ستاره ها به عشقم حسودی کنند


خدایا:این روزها که دست های تو مرا به فردا میکشد،


حس غریبی دارم


گاهی اشک..گاهی بغض..گاهی درد


بگذار مدام صدایت کنم


تا بودنت را فراموش نکنم!

دیدگاه  •   •   •  1392/08/12 - 20:41
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گذشته ام دردمیکند.....خدایا؟
مرگم می آید
میشود فردابرای زندگی بیدارم نکنی؟
....... من خسته است.........
دیدگاه  •   •   •  1392/08/10 - 20:05
+4
NeDa
NeDa

نمیدانم دردم چیست، تنهایی یا دوستی که دوستش دارم ودرکنارم نیست..

دیدگاه  •   •   •  1392/08/9 - 11:04
+8
*elnaz* *
*elnaz* *

می خندم ..


ساده می گیرم ..


ساده می گذرم ..


بلند می خندم ، با هر سازی می رقصم ..


نه این که دلخوش باشم ..!!


نه این که شاد باشم ؛ و از هفت دولت آزاد ..!!!


فقط ؛


مدت طولانی شکستم ؛ زمین خوردم ..


سختی دیدم ؛ گریه کردم و حالا ............


برای زنده ماندن ، خودم را به کوچه ی علی چپ زده ام ..


روحم بزرگ نیست ..!!


دردم عمیق است ...!!


می خندم که جای زخم ها را نبینی..............!!

دیدگاه  •   •   •  1392/07/28 - 21:24
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥





تو آغوشت بگیر امشب ، تن تب دارِ سردم رو
بزار با تو ببینم من ، هجوم تلخ مرگم رو
تو آغوشت بگیر امشب ، وجودم مست اسم توست
تمام التهاب من ، فقط آغوش گرم توست

ببین دیره برای ما ، ببین وقت وداع ماست
هنوز دلتنگه لبهاتم ، اگرچه آخرین شبهاست

بیا آری بین من رو ، تو ای تنها غرور من
تمام لحظه ها از توست ، برای پیکر این تن

نگاهت هر کجا پیداست ، کناره قلب آواره
دقایق بی تو بی معنی ، همش در جنگ و پیکاره

تو آغوشت بگیر امشب ، شبی لبریز دردم من
همیشه ارزوم بوده ، تو آغوشت بمیرم من








دیدگاه  •   •   •  1392/07/28 - 20:05
+2
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


نمیدانم دردم چیست...؟ یا از تنهاییست، یا نبودن دوستی که دوستش دارم و کنارم نیست!


دیدگاه  •   •   •  1392/07/25 - 13:09
+3
صفحات: 2 3 4 5 6 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ