یافتن پست: #دردم

saman
saman

مست مستم ساقیا دستم بگیر           تا نـیـافـتـادم ز پـا دسـتـم بـگـیـر



بـر در مـیـخـانـه با زنـجـیر عشق           بـستـه ای پای مـرا دستم بگـیـر



دردمـنـدم عاشـقـم افـسـرده ام           ای به دردم آشــنـا دسـتم بگـیـر



اوفـتـادم سخت در گرداب عشق           ایـن دم آخـر بــیــا دسـتـم بگـیـر



من کـه بـر ایـن سـینه چون آیـنه           میـزنـم سنگ تـو را دستم بگـیـر
دیدگاه  •   •   •  1392/05/22 - 10:53
+3
saman
saman


چون ننالم؟ چرا نگریم زار؟
چون نمویم؟ که می‌نیابم یار
کارم از دست رفت و دست از کار
دیده بی‌نور ماند و دل بی‌یار
دل فگارم، چرا نگریم خون؟
دردمندم، چرا ننالم زار؟
خاک بر فرق سر چرا نکنم؟
چون نشویم به خون دل رخسار؟
یار غارم ز دست رفت، دریغ!
ماندم، افسوس، پای بر دم مار
آفتابم ز خانه بیرون شد
منم امروز و وحشت شب تار
حال بیچاره‌ای چگونه بود؟
رفته از سر مسیح و او بیمار
خود همه خون گریستی بر من
بودی ار دوستی مرا غم‌خوار
روشنایی ده رفت، افسوس!
منم امروز و دیده‌ای خونبار
آن چنانم که دشمنم چو بدید
زار بگریست بر دل من، زار
خاطر عاشقی چگونه بود
هم دل از دست رفته، هم دلدار؟
سوختم ز آتش جدایی او
مرهمم نیست جز غم و تیمار
روز و شب خون گریستی بر من
بودی ار چشم بخت من بیدار
کارم از گریه راست می‌نشود
چه کنم؟ چیست چارهٔ این کار؟
دلم از من بسی خراب‌تر است
خاطرم از جگرم کباب‌تر است



دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 17:55
+4
saman
saman

شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد


تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد


عجبست، اگر توانم که سفر کنم زدستت


بکجا رود کبوتر که اسیر باز باشد؟


زمحبتت نخواهم که نظر کنم برویت


که محب صادق آنست که پاکباز باشد


بکرشمهء عنایت نگهی بسوی ما کن


که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد


سخنی که نیست طاقت که زخویشتن بپوشم


بکدام دوست گویم که محل راز باشد؟


چه نماز باشد آنرا که تو در خیال باشی؟


تو صنم نمی‌گذاری که مرا نماز باشد


نه چنین حساب کردم، چو تو دوست می‌گرفتم


که ثنا و حمد گوئیم و جفا و ناز باشد


دگرش چو باز بینی، غم دل مگوی سعدی


که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد


قدمی که برگرفتی بوفا و عهد یاران


اگر از بلا بترسی، قدم مجاز باشد

دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 16:03
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مجازی شادیم،مجازی عاشق میشویم، مجازی یکدیگررا دلداری میدهیم،اما...
واقعی تنهاییم،واقعی دردمیکشیم...و واقعی ازعشق های مجازی لطمه میخوریم!
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/20 - 15:22
+1
roya
roya
در CARLO


می‌خواهم برگردم به روزهای کودکی..

آن زمان‌ها که پدر تنها قهرمان بود

عشق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد

بالاترین نــقطه‌ى زمین، شــانه‌های پـدر بــود

بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند

تنــها دردم، زانوهای زخمـی‌ام بودند

تنـها چیزی که می‌شکست، اسباب‌بـازی‌هایم بـود

و معنای خداحافـظ، تا فردا بود!

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 12:00
+6
be to che???!!
be to che???!!




مـَـن دوسـتـت دارمـ ـهاي ايـن آدمـ ـهارا نـمـي خـواهـَم . . .




بـوسـه هـآيـشـآن بـه دردم نـمـيـخـورد !



قـولـ ـهايـشـآن قـانـعـم نـمـي كـنـد !



مـَـن تــِشــنـِـه يِ بــي تـَـفــاوتــي تـــُـواَم . . .



فقط كنارم باش. . . !






 


 

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 00:31
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختنببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختنخداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونهلالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونهیکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوندتو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بوهنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سوخداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردمنشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردمنشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارماز این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارمنمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونیتو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندمتو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردمخداحافظ گل پونه . که بارونی نمی تونی ...طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه خداحافظ .....!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 00:14
+6
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

افسوس به خاطر تمام لحظه هایی که می توانستی “مرهمم” باشی نه “دردم”



دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 00:10
+4
saman
saman
در CARLO
گاهی حسود می شوم
به حسی که تو داری 
وقتی با چشم های باز
به مرگ زل زدی 
بگذار چشمت را ببندم 
و چشم های تو را به خاک بسپارم
میخواهم جوانه بزنی
تازه تازه
ببوسمت 
و دردم را فراموش کنم 
لای همین نگاه سرسری که به یاد می آورم
هنوز از تو
روز از نو
روزی ام انتظار است
حسود نشوم؟!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 13:36
+7
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


درد هایم در آغوشی مداوا شد که میدانم وقتی ندارمش بزرگترین دردم میشود ...


دیدگاه  •   •   •  1392/05/4 - 01:48
+8
صفحات: 6 7 8 9 10 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ