ﻣﺠــــﺎﺯﯼ ﻣﯿﺨﻨﺪﯾﻢ …
ﻣﺠــــﺎﺯﯼ ﺷﺎﺩﯾﻢ …
ﻣﺠــــﺎﺯﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﺸﯿﻢ …
ﻣﺠــــﺎﺯﯼ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ ﺭﻭ ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﻣﯿﺪﯾﻢ …
ﺍﻣــــــﺎ ……
ﻭﺍﻗﻌـــﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﻢ !
ﻭﺍﻗﻌـــﯽ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﺸﯿﻢ !
ﻭﺍﻗﻌـــﯽ ﺍﺯ ﻋﺸﻘﻬﺎﯼ ﻣﺠــــﺎﺯﯼ ﻟﻄﻤﻪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ ...
رو پشـت بـــــوم خونه ها اسمتو فرياد بزنم؟
اجازه هست كه قلـبمو برات چراغوني كنم؟
پيش نگاه عاشقت،چشـــــمامو قربوني كنم؟
اجازه ميدي تا ابـد سر بزارم رو شونه هات؟
روزي هزار و صـد دفه بگم كه ميميرم برات؟
اجازه ميدي كه بـگم حرف ترانه هام تويي؟
دليل زنده بودنـــــم ، درد بهانه هام تويي؟
اجـــازه هست تا تـه مـرگ منتظر تو بشينم؟
تو روياهــاي صورتيم، خودم رو با تو ببينم؟
اجازه هست جار بزنم بگم چقد دوست دارم؟
بگم مي خـــوام بخاطرت سر به بيابون بزارم؟
اجازه ميدي قـصه هام با عشق تو جون بگيره؟
چشماي عاشقـــم واست روزي هزار بار بميره
اجازه ميدي عشقـــمو همش بهت نشون بدم؟
پيش زمين و آسمــون واسه تو دس تكون بدم؟
اجازه ميدي كه فقــــــط تو دنيا با تو بمونم؟
هر چي كه عاشقانه بــــود به خاطر تو بخونم؟
اجازه هست پناه من گــــــرمي آغوشت بشه؟
هر اسمي جز اسم خودم ،ديـگه فراموشت بشه؟
اجازه هست ؟ بگو كه هست ، من همشو دارم ميگم
با تو به آسمون ميرم ،با تـــــــــــــو يه آدم ديگم
اجازه ميدي كه بگم ،من مال تـــــــو،تو مال من؟
من از تو خواهش مي كنم كه زير وعـــده هات نزن
اجـــــــازه تـــو دست تـــو ،اجازه من دست تـو
خنده من خنـــــــده تو ،شكست من شكست تـو
وقتی که تقدیر من و تو دست ما نیست ، وقتی که فرقی بین نفرین و دعا نیست ، وقتی به لب داری هزار پرسش گنگ ، ولی به گوش تو جواب یک چرا نیست ، دیوانه شو ، دیوانه شو دیوانگی کن ، با ناشناس و آشنا بیگانگی کن ، از خیر این اندیشه بیهوده بگذر ، از سایه این گنبد وارونه بگذر ، جامی بزن آن سان که نشناسی سر از پا ، از خیر و شر این فلک بی دردسر آسوده بگذر .
هنوز عاشقم با اینکه عشق برام یه کابوسه ، هنوز عاشقم با وجود اینکه عشق برام یه شکنجه است ، عاشق موندم چون با خودم قسم خورده بودم که عاشق بمونم ، با اینکه عشق یه بازیه من این بازی رو دوست دارم ، چون هم بازیه من تا آخرش می مونه و منو دوست داره ، با اینکه عشق زود گذره ولی من گذر این لحظه ها رو دوست دارم چون می دونم زندگی و عمر زودتر از عشق به پایان می رسه ، صادق باش ای عشق جاودان ، لایق باش ، لایق این دل پر از درد و من باش ، می دونم که تو لایقی .