یافتن پست: #درد

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
نخستین بار گفتش از کجایی؟

بگفت از دار ملک آشنایی!

بگفت:آنجا به صنعت در چه کوشند؟

بگفت:انده خرند و جان فروشند!

بگفتا:جان فروشی در ادب نیست!

بگفت:از عشق بازان این عجب نیست!

بگفت: از دل شدی عاشق بدینسان؟

بگفت: از دل تو می گویی من از جان

بگفتا عشق شیرین بر تو چون است؟

بگفت: از جان شیرینم فزون است

بگفتا: هر شبش بینی چو مهتاب؟

بگفت: آری چو خواب آید کجا خواب

بگفتا: دل زمهرش کی کنی پاک؟

بگفت: آنگه که باشم خفته در خاک

بگفتا:گرخرامی در سرایش؟

بگفت:اندازم این سر زیر پایش

بگفتا: گر کند چشم ترا ریش؟

بگفت: این چشم دیگر آرمش پیش

بگفتا: گر کسیش آرد فرا چنگ؟

بگفت:آهن خورد ور خود بود سنگ

بگفتا: چونی از عشق جمالش؟

بگفت:آنکس نداند جز خیالش...

بگفتا: گر بخواهد هر چه داری؟

بگفت: این از خدا خواهم به زاری!

بگفتا: گر به سر یابیش خشنود؟

بگفت: از گردن این وام افکنم زود!

بگفت: آسوده شو کاین کار خام است

بگفت: آسودگی بر من حرام است

بگفتا:روصبوری کن در این درد

بگفت: از جان صبوری چون توان کرد؟!

بگفت: از صبر کردن کس خجل نیست

بگفت: این دل تواند کرد دل نیست!!

بگفتا در غمش می ترسی از کس؟

بگفت: از محنت هجران او بس...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/27 - 23:29
+6
مهسا
مهسا

... عشق بعضی وقتها از بهتر است

... کرده و گفته بهتر است
... توی قرآن خوانده ام... یعقوب یادم داده است:
... وقتی کنارت نیست
... بهتر است ...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/27 - 22:52
+3
مهسا
مهسا
اینجــــــا انتهــــای اســت...


درســـت لحــــظه ی ...


جایــی که دســـت های بـــوی خـــون می دهد!!!


بــوی " "


و طعــم کــودکانــی را می گیـــرد


که خفـــــه می شونـــد درخفقـــان ایــــن نکبــــت آبـــــاد!


دریــــده می شونــــد...


و " "هــــا...


همیـــن مـــا آدم هـــا...


چه می گـذریـــم از کنـار

"این درد هـای مشتـرک"


اینجـا انتهــای زمیــن است...


درســت همیـــن جایــی که مـا ایـــم!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/27 - 16:18
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

الو؟ منزل خداست؟ این منم مزاحمی که آشناست هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است به ما که می رسد ، حساب بنده هایتان جداست؟ الو .... دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟ چرا صدایتان نمی رسد کمی بلند تر صدای من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟ اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاستدل مرا بخوان به سوی خود تا که سبک شوم پناهگاه این دل شکسته خانه ی شماست الو ، مرا ببخش ، باز هم مزاحمت شدم دوباره زنگ می زنم ، دوباره ، تا خدا خداست

دیدگاه  •   •   •  1392/04/27 - 11:08
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
نور جان در ظلمت آباد بدن گم کرده ام

آه از این یوسف که من در پیرهن گم کرده ام

وحدت از یاد دوئی اندوه کثرت میکند

در وطن ز اندیشه غربت وطن گم کرده ام

چون نم اشکی که از مژگان فرو ریزد به خاک

خویش را در نقش پای خویشتن گم کرده ام

از زبان دیگران درد و دلم باید شنید

کز ضعیفی هاچو نی راه سخن گم کرده ام

موج دریا در کنارم از تک و پویم مپرس

آنچه من گم کرده ام نایافتن گم کرده ام

عدل حایل نباشد زندگی موهوم نیست

عالمی را در خیال آن دهن گم کرده ام

تا کجا یا رب وی دوزد گریبان مرا

چون گل اینجا یک جهان دلق کهن گم کرده ام

شوخی پرواز مننگ بهار نازکی است

چون پر طاووس خود را در چمن گم کرده ام

چون نفس از مدعای جست و جو آگه نیم

این قدر دانم که چیزی هست و من گم کرده ام

هیچ جا بیدل سراغ رنگها رفته نیست

صد نگه چون شمع در هر انجمن گم کرده ام
دیدگاه  •   •   •  1392/04/27 - 10:36
+3
مهسا
مهسا


امــــشب را دیــــدَم آن گــــوشـه مـــى گــِــریست !


مــــَــن نـــــیــز !

هـــــــردو یــــک داشتــــــــیم....!

آدمـــــــهـا..........!!!ا


دیدگاه  •   •   •  1392/04/27 - 03:36
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
لبخند زن دردو موقع آسمانی و فرشته مانند است :

یکی هنگامی که برای اولین بار با لبخند به معشوق می گوید دوستت دارم ودیگر هنگامی که برای اولین بار به روی نوزادش لبخند می زند .        

ویکتور هوگو
دیدگاه  •   •   •  1392/04/27 - 02:14
+6
alireza
alireza
دندانم شکست برای سنگریزه ای که در غذایم بود...

دردم گرفت نه برای اینکه دندانم شکست ...

برای کم شدن سوی چشم مادرم...!!!

با یادی از مرحوم حسین پناهی
دیدگاه  •   •   •  1392/04/26 - 22:56
+8
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


یک عمر من پر پر زدم . . . چون درد دوری کم نبود . . اینها که میگم یک شب از چیزی که حس کردم نبود . . . "یک شب" از چیزی که حس کردم نبود !


دیدگاه  •   •   •  1392/04/26 - 17:13
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
عشق یعنی شاعری دل سوخته

عشق یعنی آتشی افروخته

عشق یعنی با گلی گفتن سخن

عشق یعنی خون لاله بر چمن

عشق یعنی شعله بر خرمن زدن

عشق یعنی رسم دل بر هم زدن

عشق یعنی بیستون کندن به دست

عشق یعنی زاهد اما بت پرست

عشق یعنی یک شقایق غرق خون

عشق یعنی درد و محنت در درون

عشق یک تبلور یک سرود

عشق یعنی یک سلام و یک درود
دیدگاه  •   •   •  1392/04/26 - 14:47
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ