یافتن پست: #درد

مهسا
مهسا
تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام دردِ یک اتفاق که شاید با اتقا قِ تـو دردش متفاوت باشد ویرانم می کند من از دست رفته ام ، شکسته ام می فهمی ؟ به انتهایِ بودنم رسیده ام ؛ اما اشک نمی ریزم پنهان شده ام پشتِ لبخنـدی که درد می کند........درد می کند..
دیدگاه  •   •   •  1391/01/8 - 19:45
+5
MoHaMaD
MoHaMaD
*به سلامتی اونایی که...
درد و دل همه رو گوش میدن......
اما معلوم نیست خودشون کجا درد و دل میکنن...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/8 - 08:44
+3
reza
reza
می دانستم عاشق بارانی ،

آنقدر اشک ریختم تا خورشید بتابد بر روی سیل اشکهایم ،

تا اشکهایم ابر شود و باران ببارد

این اشکهای من است که بر روی تو میبارد

آسمان با دیدن چشمهای من می نالد

عشق همین است و راه آن نفس گیر

باز هم می خواهم عشق را با تمام دردهایش،

دردهایی که درد نیست چون درمانش تویی ...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/8 - 01:15
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سلامتیه اونایی که ....
خیلی وقتــــــــه بــریـــدن
دیگه نــــه « نـــــاز » میکشن....
نـــه « انتظــــار» میکشــــن....
نـــــــــه « آه » میکشـــــــن....
نــــــــه « درد » میکشـــــن....
نـــــــه « فـــریـــاد » میکشـــن...
فقط «دســـت » میکشـــن ...
و مــــــیــــــــــــــــرن......
دیدگاه  •   •   •  1391/01/7 - 16:20
+4
سحر
سحر
عمیق ترین درد زندگی دل بستن به کسی است، که بدانی به تو تعلق ندارد
دیدگاه  •   •   •  1391/01/7 - 00:56
+11
سحر
سحر
عمیق ترین درد زندگی دل بستن به کسی است، که بدانی به تو تعلق ندارد
دیدگاه  •   •   •  1391/01/6 - 23:28
+8
سحر
سحر
شکستـَن دل …

به شِکستن استُخــوان دنــــده می‌مانَد ؛

از بیرون هَمـــه‌ چیز رو به‌ راه اســــت،

اما هَـــــر “نفـس”، درد ا‌ست که می‌کــِـشـی !!!
دیدگاه  •   •   •  1391/01/6 - 22:35
+6
*elnaz* *
*elnaz* *
آن قدر این بغض های سنگین را فرو دادم معده ام درد گرفته..نمی توناد این همه درد را یک جا هضم کند...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/6 - 20:39
+2
reza
reza
قلب مرا میان غمت جا گذاشتی

تا در حریم غربت من پا گذاشتی

رفتی و در سکوت تماشا نموده ام

تنهایی ‌‌ِ مرا تو چه تنها گذاشتی



رفتی و سهم عشق برای دل تو بود

سهمی برای این دلم آیا گذاشتی ؟



یک بغض کال، یک سبد از درد بی کسی

سهم من غریب که اینجا گذاشتی



گفتی بهار می رسد اما دروغ بود

در قلب من غمی چو اهورا گذاشتی



مجنون دیگری شدی و دشت پیش روت

من را میان غصه چو لیلا گذاشتی



گفتی که از بهشت نصیبی نبرده ای

آن را تمام گردن حوا گذاشتی

یک قطره اشک سهم من از روزگار شد

در لحظه ای که پای به دنیا گذاشتی
دیدگاه  •   •   •  1391/01/6 - 14:07
+2
امید
امید
زندگی دفتری از خاطره هاست…یک نفر در دل شب…یک نفر دردل خاک…یکنفر همدم خوشبختی هاست…یک نفر همسفر سختی هاست…چشم تا باز کنیم عمرمان میگذرد…ما همه همسفریم…
دیدگاه  •   •   •  1391/01/5 - 21:16 توسط Mobile
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ