یافتن پست: #درد

♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

@mahtab_94

به سلامتی کسی که نور شبانه گوشیشو تحمل میکنه ، چشاشو از درد فشار میده ، تا عشقش همه ی حرفای نگفته رو بگه ! حتی چرت و پرت


دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 10:00
+2
behzadsadeghi
behzadsadeghi
نوشته هایم را می خوانی و می گویی: چه زیبا! راستی دردهای آدم ها زیبایی دارد…؟!؟!؟!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 23:23
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



آمد اما در نگاهش
دیگر آن درد و ماتم
همیشگی نبود
بر دلش
غصه ی نان شب
و پا به ماه ی خواهر
دیگر نبود
هر چه بود
سراسر لذت و دیوانگی بود
از شما چه پنهان
آن فاحشه
دیشب سرپرست یک خانوار
دیگر نبود

#آزاد#


کوتاه شود


دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 22:55
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است
ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است
تا شعله در سریم ، پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما ،در خود چکیدن است
ما مرغ بی پریم ، از فوج دیگریم
پرواز بال ما ، در خون تپیدن است
پر می کشیم و بال ، بر پرده ی خیال
اعجاز ذوق ما ، در پر کشیدن است
ما هیچ نیستیم ، جز سایه ای ز خویش
آیین آینه ، خود را ندیدن است
گفتی مرا بخوان ، خواندیم و خامشی
پاسخ همین تو را ، تنها شنیدن است
بی درد و بی غم است ، چیدن رسیده را
خامیم و درد ما ، از کال چیدن است قیصر امین پور
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 22:53
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گفتی ک ما به درد هم نمیخوریم...!
اما هرگز متوجه نشدی ک من تورا
برای دردهایم نمی خواستم !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 22:35
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
می گویند : شاد بنویس …
نوشته هایت درد دارند!
و من یاد ِ مردی می افتم ،
که با کمانچه اش ،
گوشه ی خیابان شاد میزد…
اما با چشمهای ِ خیس
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 22:18
+1
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
آنروزها مستِ تو بودم و به این فکر نکردم که الکل پریدنیست!
پ[!] و فقط سر دردت برایم ماند ..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 00:45
+7
behzadsadeghi
behzadsadeghi
اشتباه من املایی بود . . من فقط او را همدرد نوشتم گویا او هم، درد بود...!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 00:39
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گفته بودی درد دل کن گــــــــــاه با هم صحبتی

کو رفیق راز داری؟ کــــــــــــــو دل پرطاقتی؟

شمع وقتی داستانم را شنید آتش گـــــــــرفت

شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتـــــــــــی

تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد

غنچه‌ای در باغ پرپر شد ولی کــــــــو غیرتی؟

گریه می‌کردم که زاهد در قنوتم خیره مــــــــاند

دور باد از خرمن ایمان عــــــــــــــــــــاشق آفتی

روزهایم را یکایک دیدم و دیـــــــــــــــدن نداشت

کاش بر آیینه بنشیند غبار حســـــــــــــــــــرتی

بس‌که دامان بهاران گل به گل پژمرده شــــــــد

باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتــــــــــــــی

من کجا و جرئت بوسیدن لبهای تـــــــــــــــــــو

آبرویم را خ[!] عاقبت با تهمتـــــــــــــــــــــی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 22:42
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

دیدید...!!!


نوشته‌هایی هستند که خواندنشان سنگین است



حالت را عوض می کنند. ضربان قلبت را بالا میبرند 

و پُراند از غم ِشیرین...


دوست داری مرورشان کنی
و بعد هم یادداشتی پایش بنویسی .

اما بعضی نوشته‌ها سنگین‌تر‌اند...


نمیتوانی بیش از یکباربخوانیشان.


خط به خط که پایین میروی کلماتش ...


آوار میشوند بر سرت...


بر شانه‌هایت سنگینی می کنند "



 

بس که درد دارند بس كه تو را نوشته‌اند

دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 22:36
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ