♥ نگار ♥
ھفتھ پیش مامانم لباسامو شست، آورد گذاشت روی تختم تا من جمعشون کنم، بذارم توی کمد.
ھیچی دیگھ... الان یھ ھفتھ است روی سطح ناھموار می خوابم! کمر درد داره از پا درم میاره!
♥ نگار ♥
مرد باس وقتی عشقش از دستش ناراحت میشه و میره تو اتاق میشینه گریه میکنه،بره تو اتاق و بگه اشکاتو پاک کن سورپرایز واست دارم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بعد کمربند چرمی رو در بیاره(چرمی بودن به علت انعطاف پذیری و صدای زیبای کمربند به هنگام زدن) بزنه زنه رو سیاه وکبود کنه و بگه من از این لوس بازیا خوش نمیاد حالا بشین قشنگ زار بزن!!
خودمم انتظار نداشتم اینجوری تموم بشه!! ⊙⊙
tina
وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد....
نه جایی به خاطرم تعطیل میشود...
نه در اخبار حرفی زده میشود....
نه خیابانی بسته میشود...
نه در تقیم خطی به اسمم نوشته میشود...
تنها موهای مادرم کمی سفیدتر میشود...
وپدرم کمی شکسته تر...
ودر اخر من میمانم و گورستان سرد و تاریک
وغم همیشگی ام که همراهم میماند....
انگار یه عصا رو درسته قورت داده
1393/06/3 - 20:16واللا
1393/06/3 - 20:24