یافتن پست: #در

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


3 دیدگاه  •   •   •  1393/06/3 - 18:58
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ھفتھ پیش مامانم لباسامو شست، آورد گذاشت روی تختم تا من جمعشون کنم، بذارم توی کمد.
ھیچی دیگھ... الان یھ ھفتھ است روی سطح ناھموار می خوابم! کمر درد داره از پا درم میاره!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/3 - 18:52
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چند روز پیش رفته بودیم خونه ی خالم
.
.
.
.
.
.
خالم سوپ درست کرده بود ....
خیلی خوشمزه بود.
.
.
.
.
.
دیروز مامانم میخواست روی خالمو کم کنه،
سوپ با خامه شکلاتی درست کرد...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اینجا ، بیمارستان بقیه الله .. :|
دیدگاه  •   •   •  1393/06/3 - 18:19
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مرد باس وقتی عشقش از دستش ناراحت میشه و میره تو اتاق میشینه گریه میکنه،بره تو اتاق و بگه اشکاتو پاک کن سورپرایز واست دارم
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
.
.
.
.

.
بعد کمربند چرمی رو در بیاره(چرمی بودن به علت انعطاف پذیری و صدای زیبای کمربند به هنگام زدن) بزنه زنه رو سیاه وکبود کنه و بگه من از این لوس بازیا خوش نمیاد حالا بشین قشنگ زار بزن!!
خودمم انتظار نداشتم اینجوری تموم بشه!! ⊙⊙
3 دیدگاه  •   •   •  1393/06/3 - 18:13
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کجاس این مادر شوهر من ببینه چه عروس هنرمندی داره
کجاس مادر شوهر من هنر مندی منو ببینه
دیدگاه  •   •   •  1393/06/3 - 18:08
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻋﻄﺎﺭﯼ. ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ:1000 توﻣﻦ ﺯﺭﺩ ﭼﻮﺑﻪ ﺑﺪﻩ،1000 توﻣﻦ
ﻓﻠﻔﻞ ﺳﯿﺎﻩ...
ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮐﺸﯿﺪ ﺩﺍﺩ، ﺑﻌﺪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﺧﺐ ﻋﺎﻗﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﯿﺸﻪ؟؟؟
ﻣﻦ :|
ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ :|
ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﺳﮑﻨﺠﺒﯿﻦ :))))
دیدگاه  •   •   •  1393/06/3 - 18:05
+5
milad ahmadi
milad ahmadi
تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم

شب از هجوم خیالت نمیبرد خوابم


تو چیستی که من از موج هر تبسم تو


بسان قایق سرگشته روی کردابم


تو در کدام سحر بر کدام اسب سپید

دیدگاه  •   •   •  1393/06/3 - 17:46
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغ هایش گذاشت
عقاب که بزرگ تر شد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
به جوجه مرغ ها تجاوز جنسی کرد و کمی بعد مادر جوجه ها را خورد و پدرشان را با مواد آشنا کرد
سپس پر کشید و به آسمان رفت
و از آن بالا رید به صورت مرد و به داستان آموزنده ما بی شرف :/




دیدگاه  •   •   •  1393/06/3 - 16:15
+5
tina
tina
وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد....
نه جایی به خاطرم تعطیل میشود...
نه در اخبار حرفی زده میشود....
نه خیابانی بسته میشود...
نه در تقیم خطی به اسمم نوشته میشود...
تنها موهای مادرم کمی سفیدتر میشود...
وپدرم کمی شکسته تر...
ودر اخر من میمانم و گورستان سرد و تاریک 
وغم همیشگی ام که همراهم میماند....
1 دیدگاه  •   •   •  1393/06/3 - 13:30
+5
خیانت دختر و پسر به معشوق خود
بیزار باش از معشوقی که :
اسم هرزگی هاش رو بگذارد " آزادی "
اسم نگرانی هایت را بگذارد "گیر دادن "
و برای بی تفاوتی هاش "اعتماد داشتن به تو " را بهانه کند…..!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/2 - 19:55
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ