یافتن پست: #دست

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

جای من خالیست

من کجا گم کرده ام آهنگ باران را؟...

من کجا از مهربانی چشم پوشیدم؟....

می شود برگشت...

می شود برگشت و د ر خود جست وجویی داشت

در کجای کودک ده ساله در دلواپسی گم شد

در کجا دست من و سیمان گره خورده اند

می شود برگشت...

تا دبستان راه کوتاهیست

می شود از رد باران رفت

می شود با سادگی آمیخت

می شود کوچکتر از اینجا و اکنون شد

می شود کیفی فراهم کرد

دفتری را می شود پر کرد از آئینه و خورشید

در کتابی می شود روئیدن را تماشا کرد

من بهار دیگری را دوست می دارم

جای من خالیست

جای من در میز سوم در کنار پنجره خالیست

جای من در درس نقاشی

جای من در جمع کوکب ها

جای من در چشم های دفتر خورشید

جای من در لحظه های ناب

جای من در نمره های بیست

جای من در زندگی خالیست

می شود برگشت...

اشتیاق چشم هایم را تماشا کن



می شود در سردی سر شاخه های باغ جشن رویش بیافروزیم

دوستی را می شود پرسید

چشم ها را می شود آموخت

مهربانی کودکی تنهاست

مهربانی را بیاموزیم...

دیدگاه  •   •   •  1392/09/17 - 19:00
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

کاش می‌دیدم چیست

آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است

آه وقتی که تو لبخند نگاهت را

می‌تابانی



بال مژگان بلندت را

می‌خوابانی

آه وقتی که توچشمانت

آن جام لبالب از جان‌دارو را

سوی این تشنه جان سوخته می‌گردانی

موج موسیقی عشق

از دلم می‌گذرد

روح گل‌رنگ شراب

در تنم می‌گردد

دست ویرانگر شوق

پرپرم می‌کند ای غنچه رنگین، پرپر



من در آن لحظه که چشم تو به من می‌نگرد

برگ خشکیده ایمان را

در پنجه باد

رقص شیطان خواهش را

در آتش سبز

نور پنهانی بخشش را

در چشمه مهر

اهتزاز ابدیت را می‌بینم



بیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریست

اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست

کاش می‌گفتی چیست

آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است



فریدون [!]

دیدگاه  •   •   •  1392/09/17 - 18:49
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

نـــــحـــوه بــــهــــم زدن دخــــتــر و پـــســرای ایــــرانــــــی...! . . . . . . . . . . .

-خیلی پستی دیگه نمیخوام ریختت و ببینم. بای

ـ نمی دونم واسه چی ناراحت شدی اما هرجور راحتی. بای

-نمیدونی؟ نبایدم بدونی معلوم نیست حواست کجا پرته خاک تو سرت. بای

ـ مسخره عوضی حرف دهنت و بفهم اصلآ برو به جهنم. بای

-واقعآ که... انقد راحت میگی برو معلومه یه ریگی به کفشت هست. بای ـ

فعلآ که همه ریگاتو کفش توئه خودت این مسخره بازی رو راه انداختی.بای

-من؟ من؟ تو واست مهم نیست.بمیرم برم. بای

ـ خب وقتی میگی دیگه نمیخوای ریختم و ببینی دیگه چی بگم. بای

-خب من معذرت میخوام

ـ هرچی دلت میخواست گفتی بعد میگی...

-عــــــــــشقـــــــــــــــــــــم؟ منو ببخش دیگه

ـ باشه اما دیگه تکرار نشه ها!!!

-مثلآ تکرار شه چه کار می کنی؟

ـ باهات به هم میزنم

-همون پس دنبال بهونه میگردی من و دست به سر کنی... چیه از من خوشگل تره؟ مایه داره؟

ـ کلآ دیگه نبینمت دورو برم.بای

دوباره از بالا به پایین...





والا:)))))))))))))


دیدگاه  •   •   •  1392/09/17 - 15:24
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مورد داشتیم دختره دستشو کرده تو چکمش گردنشو خارونده!!!والا...
دیدگاه  •   •   •  1392/09/17 - 15:06
+3
mitra
mitra
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﮐﺎﺭﻣﻮ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ، ﻣﻦ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺷﯿﻨﻢ ، ﻣﻦ ﺗﺠﺎﺭﺕ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺩﺍﺭﻡ ، ﻣﻦ ﺭﺋﯿﺲ ﺧﻮﺩﻣﻢ ، ﻫﯿﭽﮑﺴﻢ ﺑﻬﻢ ﻧﻤﯿﮕﻪ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮑﻨﯽ ! ﻣﻨﻢ ﺳﺮﻳﻊ ﺑﻬﺶ ﮐﻔﺘﻢ : ﺍﻗﺎ ﺑﺮﻭ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺖ :)))))))))))))))
دیدگاه  •   •   •  1392/09/17 - 03:36
+5
محمد
محمد
مورد هم داشتيم گفته :

 


من دستم خوبه ، بذار تو [!] برات shake كنم
دیدگاه  •   •   •  1392/09/17 - 00:12
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



تو 10 سالگی : " مامان ، بابا عاشقتونم "
تو 15 سالگی : " ولم کنین "
تو 20 سالگی : " مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم "
تو 25 سالگی : " باید از این خونه بزنم بیرون "
تو 30 سالگی : " حق با شما بود "
تو 35 سالگی : " می خوام برم خونه پدر و مادرم "
تو 40 سالگی : " نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم !!!! "
تو هفتاد سالگی : " من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن ... ! "
بیاید ازهمین حالا قدر پدرو مادرامونو بدونیم ...
از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز ، روز توست ...


دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 22:27
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مورد داشتیم طرف رفته خواستگاری مادر عروس گفته: دخترم نمیدونی این جعبه دستمال کاغذی کجاست؟!!! پسره گفته: مادرجون زیر تخته!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 21:55
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

پسری که تو را دوست داشته باشد تنت را عریان نمیکند بانو!!



بلکه لباس عروس بر تنت میکند...



بفهم ! عشق اگر واقعا عشق بود ،



لذت آن بوسه بر پیشانی خیلی بیشتر از لب دادن بود...



اگر عشق واقعا باشد ، همان دستانت را که میگیرد




حتی برای یک لحظه دیوانه ات میکند



از برق چشمانم مست میشوی




احتیاج به هم آغوشی و همخوابی نیست ..



خلاصه رفیق سرت را درد نیاورم




اگر عشقت مردانگی داشته باشد از دوری یکدیگر هم لذت میبرید



چون مطمئن هستی



جایت در میان قلبش ثابت و دست نخوردنی ست!!



لازم نیست هر روز هفت قلم آرایش کنی



که مبادا خوشکل تر از تو دلش را ببرند

خیالت تخت است که تو باهمان قیافه و خود واقعی ات

حاکم ذهن او هستی....

این مطمئن بودن از رابطه یعنی بالیدن به خود و افتخار کردن به سرنوشت ؛

که یه مرد توی زندگی داری

تا همیشه تکیه گاهته و یقین داری که تنها انتخابش توی زندگی تو هستی و بس...

دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 21:15
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




بیا آخرین شاهکارت را ببین

مجسمه ای

با چشمانی باز

خیره به دور دست

شاید شرق ، شاید غرب

مبهوت یک شکست...

مغلوب یک اتفاق

سیاه قلب

سیاه بخت

خرده هایش را باد دارد می بَرد

و او فقط خاطراتش را محکم بغل گرفته



بیا و آخرین شاهکارت را ببین

مجسمه ای

به نام من ...


دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 20:22
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ