یافتن پست: #دست

فاطی
فاطی
یخواید صلح تو دنیا برقرار شه؟


 همه ی بمب های اتمی رو بدید دست مادر من


 تا توی آشپزخونه ش قایمشون کنه قول میدم تا ابد احدی پیداشون نکنه
دیدگاه  •   •   •  1395/02/5 - 12:34
+2
arakaf
arakaf

  • من بی دفاعم من چ بگویم مردی ساده مردی حرف گوش کن که در جامعه ای زندگی میکنم که مردم در اوج بی غیرتی زندگی میکنند مردمانی که خودرا زیر چادر پنهان میکنند مردمانی که پایان زندگی را مرگ میدانند مردمانی که در اوج پر پولی حرف از بی پولی میزنند 

  • مردمانی که زاز زاز برای عشق های خیالی گریه میکنند من بی دفاعم من چ بگویم که خود در اوج بد بختی و بیچارگی و شرم و بیغیرتی و افسردگی وبیهوده گویی زندگی میکنم ولی هر سال 22 بهمن به امریکا اسراییل انگلیس شعار مرگ و پیشنوند مرگ سر میدهم انهایی که همانی هستند که مارا به این بازی کشاندند ومانند مهره های شطرنج بازیمان میدهند و مارا عضو های گروه های [!] مخ زنی جوک همسر یابی صیغه های تفریحی ووو میکنند من بی دفاعم من چ بگویم منی که این متن را پست کرده ام تا مردم ان را بخوانند کامنت میگذارند که باید دنیا را [!] و میگویند کصشعر نفرمایید من چ بگویم از مردمانی که خود الله الله و یا مهدی مهدی میگویند ولی خود زیر پتو های گرم و هوای زمستانی دارند داستان های نیمه تمام شهوانی را که دیشب نتوانستند بخوانند میخوانند من چ بگویم که حرفای من را به عنوان ضد ولایت و میهن میدانند منی که از همان هایی بودم که به خاطر انقلاب فکم را شکستند منی که به خاطر انقلاب جانم را فدا کردم تا همان هایی که از من بد میگویند بزیستند من چ بگویم من به دفاعم منی که جنگ را بر سران ملت سوریه عراق خراب کردم تا مردمانم خوب بزیستند در حالی که بر مادر مرده و خوابیده ی من در خاک را فحش سر میدهند ولی راست میگویند حقم است زیرا زندگی میلیون ها نفر را در ان وره مرز ها خراب کرده ام من بی دفاعم من چ بگویم منی که وقتی از مردمان رهبر پرست و رهبر مدار میپرسم که چرا رهبر بر این حال ما کاری نمی کند و بر کاری نمی اندیشد میگویند کشور که در دست رهبر نیست در دست کرمانی ها زنجانی ها ووو است منی که میگویم پس با عروسک خیمه شب بازی چ فرقی دارد منی که میگویم من یک مسلمانم منی که بر علی ایمان دارم و منی که مرا شیعه میخوانند میگویم ان علی بود دست تنها اداره کرد همان علی که جلوی چشمانش فاطمه را کشتند و ازش به عنوان عدالت یاد میکنند همان علی که میگویند به خاطر دزدی از بیت المال میشد چ دستانی را قطع کرد ولی الان ولایتی است که از کشور میلیون ها حتی میلیارد ها دزدی یا همان اختلاس میشود به زندان میبرند و ازاد میکنند و به دانشگاه میبرند و تا کارش را با افتخار تدریس کند (شهرام جزایری)ووقتی میپرسی چ شد چرا رهبر چیزی نمیگوید میگویند به رهبر ربطی ندارد زیرا رییس جمهوری امده است که شما برایش رای دادید من چ بگویم من بی دفاعم 

  • علی عمار داشت علی سلمان داشت علی تنها نبود ولی [!] رهبر معظم ایران تنهاست ما اورا تنها گذاشته ایم به خاطر همین است که چیزی نمیگوید ما به زیر چتر همان [!] که زندگی را برایمان سخت کرده است رفته ایم وگرنه [!] همان [!] دیگر است اورا تنها نگذاریم و ادم باشیم مثله ادم فکر کنیم مثله ادم زندگی کنیم هر کسی درکی از سخن من خواهد داشت ولی انهایی که باید سخنان مرا بفهمند میفهمند ...به ما بپیوندید ...ARAKAF

دیدگاه  •   •   •  1394/12/29 - 10:08
+1
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو به خواب من آمده‌ای
و این زیباترین
فرصت میزبانی است!

باید چشم بر بیداری‌ها ببندم
و تا ساعت خورشید زنگ بزند
تمام رؤیاها را با تو قدم بزنم

باید دستت را بگیرم
مراقبت باشم تا نترسی
وقتی زیر پایت خالی می‌شود!
دیدگاه  •   •   •  1394/12/9 - 15:39
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
روش صحیح کمک گرفتن از مردها در امر خانه تکانی:

عزیزم این مبل و باید عوض کنیم .لکه هاش پاک نمیشه. خیلی کثیفه!!!
.

.

.

کی میگه لکه هاش پاک نمیشه ! برو یه دستمال و شامپو بیار خودم تمیزش میکنم
دیدگاه  •   •   •  1394/12/9 - 15:12
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چالش جدید منو مامانم:

زمون ما بچه حق نداشت دست ب کنترل بزنه.

.

.

الان ۳ روز دارم قانعش میکنم بابا زمان شما کنترل نبود

میگه : خفه شو احترام که بود
دیدگاه  •   •   •  1394/12/9 - 15:08
نسیم(✿◠‿◠)
نسیم(✿◠‿◠)
4 سالگی = مامان همه چی‌ بلده
10 سالگی = مامان خیلی‌ چیزا بلده
16 سالگی =مامان همه? همه چیرو بلد نیست
18 سالگی =مامان هیچی‌ بلد نیست من بهتر می‌دونم
22 سالگی =مامان کیه ؟
26 سالگی =مامان طرز فکرش مال قدیماست
30سالگی =مامان احتمالا میدونه
35 سالگی =قبل از اینکه تصمیم بگیریم ،از مامان سوال می‌کنیم
40 سالگی =من از خودم می‌پرسم که مامان تو این موقعیت چی‌ فکر میکنه و چطور رفتار می‌کنه

70 سالگی = چقدر دوست داشتم الان می‌تونستم از مامانم بپرسم..

قدر مادرا رو بدونیم قبل از اینکه دیر بشه
14 دیدگاه  •   •   •  1394/11/25 - 11:15
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺩﻭﺗﺎ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﻣﺸﺖ ﮐﺮﺩ ﺟﻠﻮﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ"" ﮔﻔﺖ :""
ﺍﮔﻪ ﺑﮕﯽ گل ﮐﺪﻭﻣﻪ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ ...
ﭼﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﻮﺩ ...
ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﻣﻮ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺑﻮﺩ ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺩﻧﺶ ﻣﺤﮑﻢ ﺯﺩﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺳﺖ ﭼﭙﺶ
ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ ...
ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ...
گل بود،،،،،
ﺍﺷﮑﺎﻡ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ ﺭﻭﯼ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﻡ ...
ﺣﻮﺍﺳﺶ ﻧﺒﻮﺩ،ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺍﺷﮑﺎﻣﻮ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ...
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ تو ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻫﻢ گل بود!
آنکه تو را میخواهد!
به هر بهانه ای میماند!
دیدگاه  •   •   •  1394/11/16 - 20:41
+3
مرتضی
مرتضی
زود قضاوت نکنید








زود قضاوت نکنید

روزی مردی همراه با همسرش برای پیاده روی به خیابان رفتند
آنها در خیابان قدم می زدند که ناگهان چشم مرد به این نمای اعجاب انگیز افتاد ،
بلافاصله دست زن را رها کرد و به جستجوی موبایلش شتافت
زنش که شاهد این صحنه بود چند روزی با او قهر کرد و به صحبت با او ننشست ؛
تا اینکه بالاخره روزی بطرف او آمد و از او پرسید :
« چه ضرورتی داشت که تو اینقدر تمایل داشتی که اون عکس رو بگیری؟
او جواب داد : « عزیزم ، چند بار برای تو پیش میاد که سگی رو در حال رانندگی ببینی؟
پ.ن:<< سگه>> اون گوشه س زوووود قضاوت نکنیــــــــــــــــــــد:))







دیدگاه  •   •   •  1394/11/16 - 10:21
+2
ناظر ارسالی هاnaaman
ناظر ارسالی هاnaaman
لعنت به من و این عاشق شدم ولی یه روزی باز ملاقاتت می کنم اونوقت نوبت منه رو دستت بلند شم هــــــــــه
دیدگاه  •   •   •  1394/11/14 - 12:26
+2
ناظر ارسالی هاnaaman
ناظر ارسالی هاnaaman
خوش میگذره هی دستت به دست شی خــــــــخ
دیدگاه  •   •   •  1394/11/14 - 12:22
+3
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ