یافتن پست: #دست

*elnaz* *
*elnaz* *
انـــــگــــــشــتــــــــــــتــــــــــــ فــــــقـــــطـــــ جـــــــــــای یـــــــــــــکــــــــ حــــــــلــــــــقـــــــــه دارد دلــــــــــــــــــــتــــــــــ را دســــــــــــتــــــــــ به دست میکنی برای چه.....................................


دیدگاه  •   •   •  1392/08/16 - 19:28
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
فقط یه ایرانی میتونه هنگام دعا خوندن دسته جمعی هی بره آخر دعا رو نیگا کنه
ببینه چقدر دیگه مونده تموم بشه:
دیدگاه  •   •   •  1392/08/16 - 19:17
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه سوسك بگیردست راستت... یه هزارپابگیر دست چپت... جلوی آینه وایسا










....من اون مارمولك وسطی رو بادنیا عوض نمیكنم.......:
دیدگاه  •   •   •  1392/08/16 - 19:00
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



علم اگر از دست علمدار زمین نمیخورد *
علم اگر از دست علمدار زمین نمیخورد
دگر کسی به زیر تازیانه ها نمیمورد
دگر کسی به زیر تازیانه ها نمیمورد
وای از دل حسین وای از دل حسین وای از دل حسین وای از دل حسین




دیدگاه  •   •   •  1392/08/16 - 18:41
+3
alireza
alireza
پیک عرق تو دستم بود گفتن به سلامتی اون پسری که به دوست دخترش دست نزد گفت شاید مال من نشی پیک عرق تودستم تبخیر شدو یه این طور پسری پیدا نکردم.
دیدگاه  •   •   •  1392/08/16 - 18:23
+6
زهرا
زهرا


دستانت کــــــــه مال مــــــــن باشد ،هیچ کس مرا دست کم نمیگیرد...


دیدگاه  •   •   •  1392/08/16 - 17:30
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
دختــــــــــره هیکلــــــــــش شبیه دسته ی ماهیــــــــــتابه تفلونــــــــــه

بعد استاتــــــــــوس گذاشته :

من میــــــــــوه ی بالای درختــــــــــم، برای چیدنــــــــــم باید به زحمت بیفتی

ــــــــــ :|

بــــــــــخدا اعتــــــــــماد به نفــــــــــس اینو اگه خمــــــــــیر بَربَــــــــــری داشت الآن پنیــــــــــر موزارلّای کم چــــــــــرب دالیــــــــــا بود :|
دیدگاه  •   •   •  1392/08/16 - 16:46
+3
بهناز جوجو
بهناز جوجو

من از نزدیکی دشت محبت نردبانی کرده ام پیدا که تا قصر خدا هم پلکان دارد … در آنجا دستهایم را به سویش با تمنا باز کردم ، برایت بهترین را آرزو کردم

دیدگاه  •   •   •  1392/08/16 - 00:59
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسره با چهل سانت دور بازو یه لیوان آب دست مادرش نمیده بعد میره واسه تشنه لبان روز واقعه زنجیر میزنه!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/15 - 19:44
+3
hamed noori
hamed noori
مردی قصد ازدواج داشت.مشکل او انتخاب از بین 3 کاندید زن احتمالی بود.او به هر زن 5000 دلار پول داد تا ببیند هرکدام با آن چه کار میکنند

اولی ظاهرش را کاملا تغییر داد به یک آرایشگاه تجملی رفت
آرایش جدید کرد لباسهای جدید و زیبا خرید و به مرد گفت که برای اینکه
در نظر او جذابتر باشد این کارها را کرده است چراکه خیلی دوستش دارد
مرد تحت تاثیر قرار گرفت...
دومی به خرید هدیه برای مرد پرداخت.برایش یک دست چوب گلف خرید
به علاوه ابزار جدید برای کامپیوترش و لباسهای گران قیمت
و هنگامی که هدیه ها را به مرد داد گفت که تمام پولش را برای
او صرف کرده چراکه خیلی دوستش دارد
مرد تحت تاثیر قرار گرفت
سومی پولش را در سهام سرمایه گذاری کرد و چند برابر پولی که از مرد گرفته بود
عایدش شد.او 5000دلار مرد را پس داد و برای بقیه پول یک حساب مشترک باز کرد
و گفت میخواهد برای زندگی آینده شان پس انداز کند چراکه خیلی دوستش دارد
واضح است که مرد تحت تاثیر قرار گرفت
او مدت زیادی را به تفکر درباره اینکه هر زن با پولها چه کار کرده پرداخت
و سر انجام با زنی ازدواج کرد که سینه های بزرگتری داشت
مردها همینند <img src=(" title=":((" />
دیدگاه  •   •   •  1392/08/14 - 22:32
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ