♥ نگار ♥
آیا میدانستید از نگاه کردن به دست زنها میتوانید احساس آنها را بفهمید؟
بطور مثال :
اگر یک تفنگ در دستش است عصبانی است
♥ نگار ♥
یه اقایی همیشه سر کوچمون رو چرخ دستی گوجه میفروشه....از وقتی گوجه شده کیلویی نه هزار تومن.... جدیدا با کتو و شلوار میاد.. دستاشو میکنه تو جیبش فقطم به افق نیگا میکنه.. انگار تو جردن نمایشگاه مازراتی داره
♥ نگار ♥
داستان خنده دار یک گلابی در كامیون گلابی ، یه روز یه كامیون گلابی داشته توی جاده می رفته كه یه دفعه میافته توی یه دستانداز، یكی از گلابیها میافته وسط جاده، بر میگرده به كامیون نگاه میكنه و میگه:
گلابیها، گلابیها!
گلابیها میگن: گلابی، گلابی!
كامیون دورتر می شه،
صداشون ضعیفتر می شه.
گلابی میگه: گلابیها، گلابیها!
گلابیها می گن: گلابی، گلابی!
باز كامیون دورتر میشه، گلابی میگه: گلابیها، گلابیها!
اما صدای گلابی دیگه به گلابیها نمیرسه! گلابیها موبایل راننده رو می گیرن و زنگ میزنن به موبایل گلابی،اما چه فایده كه گلابی ایرانسل داشته و توی جاده آنتن نمیداده!
گلابی یه نفر رو پیدا میكنه كه موبایل دولتی داشته، زنگ میزنه به راننده و می گه: گوشی رو بده به گلابیها، وقتی كه گلابیها گوشی رو می گیرن، گلابی میگه: گلابیها، گلابی ها!
گلابی ها می گن: گلابی، گلابی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اون شور و اشتیاقت تو حلقم ،
واقعا دوست داری باز هم ادامه داشته باشه ؟!؟!؟!؟!؟
♥ نگار ♥
مجری: کی میدونه عشق چیه؟
فامیل: به خریت رمانتیک میگن عشق!
مجری: عشق یه احساس خیلی خوبه
پسرعمه: مثل حسی که آدم تو دستشویی داره!
مجری: خیلی بیشتر!
کلاه قرمزی: مثل حسی که چندتا آدم تو دستشویی دارن!
فامیل: بابایی تو چرا میخندی؟
بچه: پدررر...حس خوب دارم!
فامیل: اوه اوه آقای مجری به نظر شما عاشق شده یا خرابکاری کرده!؟
♥ نگار ♥
چشم هایت که نیست
شب سفری به اندوه ست
که در هر پیچ راهش
چیزی از من می کاهد
دست هایم نوازش هاشان
سکوتم نجوایش
و رؤیاهایم
تو را از دست می دهند
چشم هایت که نیست
آسمان آواره است...
♥ نگار ♥
کجایـــــــــــــی؟که ببینــــــــــــــــی
مـن چقدر دل خسته و تنهام
ببینی زندگی بی تو
داره جون میده رو دستام