یافتن پست: #دست

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
می دانی به چه می اندیشم..

به حضوری که در تو می جویم
اما نیست

به اشتیاقی که من دارم
در تو نیست

به حسی که من می جویم
تو پنهان می کنی

به آتش عشقی که من دامن میزنم
تو آب میرزی

به دستانی که نشان از تو می گیرند
تو بی نشانشان کرده ای

من چه ساده ام
چه روستایی...
هنوز خواسته های کودکانه دارم

مرا ببخش که هنوز دوستت دارم..
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 21:01
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت سیرتت را بنگرد
به دلی دل بسپار که جای خالی برای تو داشته باشد!
و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن آموخته باشد.
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 20:17
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این بازی رو کیا یادشونه...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تاپ تاپ خمیر شیشه پر پنیر دست کی بالا ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مدرسان شریف !!! :D
تلفن ۲۹ دوتا ۶ !
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 19:48
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دستت را که بیاد میاورم
ان دودست کوچک زیبا را
خاطره بودنهایت تکرار میشود
احساس میکنم هنوز نوازش میشوم
با ان دو دست کوچک زیبایت
چشمانم را باز میکنم
نه تو رفته ای
پس چرا من هنوز احساس میکنم
نوازش میشوم؟
حتی صدای نفسهایت هم میاید
شاید در آن اتاق باشی
ولی تو رفته ای
انگار من برای یک بار هم که شده
شانس اورده ام
دیوانه شده ام
A.S




دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 17:45
+3
saman
saman

عشق راستين هرگز فرو نمي‌نشيند. روي هيزم سوخته را خاكستر مي‌گيرد، ولي ستارگان، تابناكي خود را از دست نمي‌دهند.

دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 17:45
+2
saman
saman
پشت چراغ قرمز ، پسرکی با چشمانی معصوم و دستانی کوچک گفت : چسب زخم نمی خواهید ؟ پنج تا صدتومان ، آهی کشیدم و با خود گفتم : تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم ، نه زخم های من خوب میشود نه زخم های تو .
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 17:35
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



گاهی وقتها دلم میخواهد بگویم:
من رفتم، باهات قهرم، دیگه تموم، دیگه دوستت
ندارم...!
وچقدر دلم میخواهد بشنوم:
کجا بچه لوس؟ غلط میکنی که میری! مگه دست خودته؟
رفتن به این راحتی نیست...!
اما نمیدانم چه حکمتیست که آدمی , همیشه اینجور وقتها
میشنود:
به جهنم...!





دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 17:34
+2
nanaz
nanaz
به چشم هات نگاه می کنم و میخندم آری میخندم ولی ای کاش دست هات روی لب هام بذاری و بگویی می دانم که درونت از غم شعله ور است :- (
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 15:52
+4
nanaz
nanaz

“بلد نيستم مثل خيليا وقتي ناراحتم از دست كسي همه بديهايي كه در حقم كرده از روز ازل و بزنم تو روش بلد نيستم منت محبتهام و بذارم سر كسي كه با بي مهري آزارم ميده بلد نيستم پشت كسي حرف بزنم و بعد به خاطر منافعم جلوش دولا راست بشم بلد نيستم واسه دردام دنبال همدرد بگردم بلد نيستم از كسي گله كنم فقط بلدم فاصله بگيرم از همه وتنها و تنها تر شم ...”

دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 14:56
+5
nanaz
nanaz

زانو نمي زنمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ






گيرم كه باخته ام !!!


 


اما كسي جرات ندارد به من دست بزند يا از صفحه بازي بيرونم بيندازد، شوخي


 


نيست من شاه شطرنجم !!!


 


تخريب مي كنم آنچه را كه نمي توانم باب ميلم بسازم...


 


آرزو طلب نميكنم، آرزو ميسازم... ..


.


لزومي ندارد من هماني باشم كه تو فكر مي كني ، من هماني ام كه حتي فكرش را هم




نمي تواني بكني ...


 


لبخند مي زنم و او فكر ميكند بازي را برده ، هرگز نمي فهمد با هر كسي رقابت نمي


 


كنم...


زانو نمي زنم، حتي اگر سقف آسمان ، كوتاهتر از قد من باشد !


 


زانو نمي زنم، حتي اگر تمام مردم دنيا روي زانوهايشان راه بروند !


 


من زانو نمي زنم






_shooting_date.jpg
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 12:11
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ