یافتن پست: #دست

saman
saman
در CARLO
ببین این رنج و سختیها برای تو چه اسونه

دل سنگت ولی از عشق چرا چیزی نمیدونه؟

شراب خانگی دیگه به عشق تو شدست مرهم

برو پیمانه را خون کن که قلبم پر شدست از غم

حالا پیمانه پیمانه غم عشقت سرازیره

در این ثانیه ی اخر دلم پای تو میمیره

بی تو ای واپسین عشقم همه دنیا چه بی رنگ است

فراقت را تحمل نیست چرا اخر دلت سنگ است؟

شبی با تو سحر کردن می ارزد بر همه شبها

بیا ای که غم عشقت شده زیباترین غمها

بیا یک بوسه مهمان کن دل بی هم صدایم را

در این شبهای تنهایی ستاره شو هوایم را

بی تو من غرق تنهایی به لبخند تو اندیشم

به ان ثانیه که رفتی واسه همیشه از پیشم

حالا اغوش من بی تو چه سرد و از تو بیگانست

خداحافظ دگر بی تو تمام هستی افسانست
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 15:14
+7
saman
saman
یه دنیا بغض یه دنیا حرف و خواهش

یه تندیس غم و رنج یه نمایش

یه کودک خسته از کار فراوون

یه رویایی که گم شد تو خیابون

فشار زندگی دستای کوچیک

هجوم لحظه های گنگ و تاریک

بساط واکس و فرچه چرخ سیار

بساط التماس تکرار بسیار

سکوت و خستگی نگاه معصوم

از( اب بابا ) از این زندگی محروم

چقدر طعمش عجیبه این ترانه

دستای کوچیک و کار مردانه
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 15:04
+2
saman
saman
در CARLO
چرا واسه تجربه هات زندگیمو به باد دادی

چرا همه سادگیمو قیمت خنده هات دادی

مگه تموم زندگی به قیمت خستگیهاست

نگو هر کی که عاشقه پابند دلبستگیهاست

این رسم روزگار نبود دل میکنم به راحتی

عشقم باشه بازیچه ی شما دلای پاپتی

اما یه روز تو هم میشی بازیچه ی یه حیله گر

دیر و زودش دست خداست تو هم میشی یه بازیگر

اون روز منو یادت میاد.یادت میاد گریه هامو

اون روز یادت میاد منو خستگیمو ضجه هامو

یادت میاد عشق منو تموم دلواپسیمو

یادت میاد بهای این سادگی و بی کسیمو
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 13:47
+7
saman
saman
از اینجا راهی نیست تا شک و بد بینی



من با توام اما من رو نمیبینی



دستات و میگیرم دنیات یخ بسته



انگار من نیستم اینجا تو این لحظه
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 13:34
+3
parisa
parisa
زياد خوب نباش ،
زياد دم دست نباش،

زياد كه باشي،

زيادي ميشي....
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 12:47
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
مهربانی تا به کی؟
بگذار سخت باشم و سرد..
باران که بارید چتر بگیرم و چکمه..
خورشید که تابید پنجره ببندم و تاریک..
اشک که آمد دستمالی بردارم و خشک...
او که رفت نیشخندی بزنم و سکوت
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 12:03
+9
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بر سنگ قبر من بنویسید
خسته بود
اهل زمین نبود
نمازش شکسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید
پاک بود
چشمان او که دائما از اشک شسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید
این درخت عمر برای هر تبر و تیشه دسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید
تمام عمر پشت دری که باز نمی شد
مانده بود ...

بر سنگ قبر من بنویسید
هیچ یاری نداشت
جز آفریدگارش

و بر سنگ قبر من بنویسید
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 20:09
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیگر فرصتی نیست...

سه قدم مانده تا بهشت!


بگو عاشقانه هایت را نترس


چشمانت را رو به زیبایی ها بگشا


هوای بودنت را نفس بکش


دستانت را در مسیر لمس عــــــــشــــــق پرواز بده


نگذار این فرصت اندک را از تو غارت کنند

نازنین دوست فقط سه قدم مانده تا بهشت...!

بهزاد ساوانا
دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 19:40
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من اصولن عادم خشنی نیستم ؛ یعنی فکر نکنم باشم !
.
.
.
.
... فقط نمیدونم چرا وقتی پست میذارم و لایك نمى كنین ، خیلى بی دلیل ، احساس میکنم بهم محل نمیذارین !
بعد دوس دارم بزنمتون ، بگیرم تک تک موهاتونو از جا بکنم! بعدشم عاهن مذاب روو دستا و توو چشم و چالتون بریزم ! بعدبا دمپایی عبری خیس بزنم تو دهنتون , بعد .........
کلن یه همچین روحیه ی لطیفی دارم من:))))))))))))))))))))
دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 19:21
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
ﺍﯾﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺷﯿﺶ ﺟﯿﺐ ﭘﻠﻨﮕﯽ ﻣﯿﭙﻮﺷﻦ، ﺍﯾﻨﺎ ﮐﻪ ﺗﯽ ﺷﺮﺕ ﺁﺑﯽ ﺑﺎ ﻋﺪﺩ ۶۶ ﯾﺎ ﺗﯽ ﺷﺮﺕ ﺳﻮﺯﻧﯽ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﻦ، ﺍﯾﻨﺎ ﮐﻪ ﺯﻣﺴﺘﻮﻧﺎ ﮐﺎﭘﺸﻦ ﭼﺮﻡ ﯾﺎ ﮐﺎﭘﺸﻦ ﺧﻠﺒﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﻦ، ﺍﯾﻨﺎ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﺘﻮﻧﯽ رنگی ﻣﯽ ﭘﻮﺷﻦ، ﺍﯾﻨﺎ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻳﺪ، ﺍﯾﻨﺎ ﺳﺎقین! فقط حواستون به قیمت باشه !!! {-33-}
2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 17:12
+9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ