یافتن پست: #دست

*elnaz* *
*elnaz* *
خدا دنیا رو نقاشی کرده ! منتهی اروپا و رو داده دست داوینچی داده دست دات ماس خنده بازار !!! : دی
4 دیدگاه  •   •   •  1393/05/22 - 14:49
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ اسمم اسماعیل باشه…

ﺩﺧـدﺮﻩ ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﻭﺍﺳﻤﻮﻥ نذری ﺑﯿﺎﺭﻩ ﺑﻌﺪ ﻣﻦ ﺩﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻢ

ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻭ ﻧﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﮕﻪ: ﺳﻼﻡ اسمال جون ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ نذریه!!!

ﻣﻨﻢ ﯾﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﯿﺒﯿﻼﻡ ﺑﮑﺸﻢ، ﺑﮕﻢ ﺍﻭل یاد بگیر ﺑﮕﻮ اسمال ﻋـﺎغـﺎ!

ﺯِﺑـﻮﻧﺖ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﻨﻪ ﺿﻌﯿﻔﻪ

ﺑﻌﺪﺷﻢ ﺑﺮﻭ ﺑﻪ ﻧﻨﺖ ﺑﮕﻮ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﯿﺎﯾﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ !!!

:|

ﺍﻭﻧﻢ ﭼﺎﺩﺭﺷﻮ ﺑﮑﺸﻪ ﺭﻭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺑﮕﻪ ﻭﺍﯾﯿﯿﯽ خاک به سرم

ﺫﻭﻕ ﻣـﺮﮒ ﺷﻪ ﺑﺪﻭﻭﻩ ﺑﺮﻩ ﺳﻤﺖ ﭘﻠﻪ ﻫﺎ ﭘﺎﺵ ﮔﯿﺮ ﮐﻨﻪ ﺑﺎ مــخ ﺑﺮﻩ ﺗﻮ ﺷﯿﺸﻪ،

مغزش ﺑﭙﺎﭼﻪ ﺗﻮﯼ ﺭﺍهرو!


روانی هم خودتی :|
دیدگاه  •   •   •  1393/05/21 - 21:26
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



جوجه ترش

نوع غذا:
خوراک ایرانی
وعده غذایی:
ناهار شام
زمان پخت : 25دقیقه

مواد لازم:

سینه مرغ : 2 عدد
پیاز : یک عدد
فلفل دلمه‌ای : یک عدد
روغن زیتون : 2 قاشق غذاخوری
آب‌لیمو : 2 قاشق غذاخوری
گردو : 200 گرم
گشنیز و نعنا : 100 گرم
سیر: 2 حبه
آب نارنج : 3 قاشق غذاخوری
روغن سرخ کردنی و زعفران : به میزان لازم
نمک، فلفل و زردچوبه : به میزان لازم

دستور پخت:
* مرغ را به قطعات کوچک به اصطلاح قوطی کبریتی برش زده، با پیاز رنده شده، فلفل دلمه‌ای خردشده، روغن زیتون، سیر، زعفران، نمک، فلفل، زردچوبه و آب‌لیمو مزه‌دار کرده و شش ساعت در یخچال قرار می‌دهیم تا طعم‌دار شود.

* سپس تکه‌های جوجه را به سیخ‌های چوبی کشیده و در تابه چدنی دردار می‌گذاریم تا بپزند، در این مرحله حتماً شعله گاز باید در کمترین حد باشد.

* در ظرفی جداگانه گردوی ساییده شده را به همراه سبزی‌های خردشده و آب نارنج خوب مخلوط کرده و پس از آن که جوجه‌ها آماده شدند، مواد را روی جوجه‌ها ریخته و می‌گذاریم تا به همراه جوجه‌ها به مدت 10 دقیقه بپزند.

نکــته:
برای این که جوجه‌ها به سیخ چوبی نچسبد، باید سیخ‌ها را به روغن مایع آغشته کنیم.
دیدگاه  •   •   •  1393/05/21 - 21:23
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ی دیوونهــ ای کــ تازهــ از تیمارستان فرار کردهــ بود،با زور وارد خونه ای میشهــ
دستــ و پای زن و شوهری کــ در خونه بودن با طنابــ میبندهــ و چاقو رو میزارهـ زیر گلو زنهــ و
میپرسهــ:اسمتــ چیهــ؟من دوستــ دارم قبل از کشتن قربانی هامــ،اسمشونو بدونمــ.
زنهــ با گریهــ: فاطمهــ ولی بهمــ میگن فاطی.
دیوونهــ:اسمــ ننهــ من فاطی بود،واسهــ همینهــ نمیتونمــ بکشمتــ
ولش میکنهــ و میرهــ سراغ شوهرهــ:اسمــ تو چیهــ پدرسوختهــ
شوهرهــ:من احمدمــ،ولی دوستامــ فاطی صدامــ میکنن....!
دیدگاه  •   •   •  1393/05/20 - 20:36
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زن به شوهرش :
از دست این مامانت خسته شدم ،
بهم توهین كرد ...
شوهر : مامانم كه 3 ماهه مسافرته ،
چطور توهین كرده؟!
زن : پستچی نامه آورد ...
منم خوندم ، خوندم ، خوندم ،
تهش نوشته بود ،
فضول خانم ،
اگه سیرخوندیش ،
بده پسرم بخونه
دیدگاه  •   •   •  1393/05/20 - 19:56
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﻮ ﺟﻤﻊ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﮔﻔﺘﻪ: ﯾﻪ ﻣﺰﺍﺣﻢ
ﺳﯿﺮﯾﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺳﺖ ﺍﺯﺳﺮﻡ ﺑﺮﻧﻤﯿﺪﺍﺭﻩ !!!
.
.
.
.
ﭘﺴﺮ ﺧﺎﻟﺶ ﮔﻔﺘﻪ ﺯﺭ ﻧﺰﻥ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺗﮏ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺷﻤﺎﺭﻩ
ﺟﺪﯾﺪﻡ
ﺑﯿﻔﺘﻪ
ﺧﻮﺩﺕ 4 ﺭﻭﺯﻩ ﭘﯿﺎﻡ ﻣﯿﺪﯼ
دیدگاه  •   •   •  1393/05/20 - 19:53
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو پاساژها دقت کردین
بعضی مردا دست خانومشونو میگیرن...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چون اگه دستشو ول کنن میرن خرید میکنن.
رمانتیک بنظر میرسه ولی درحقیقت اقتصادیه
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/20 - 19:45
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




چه خووه مال بار كنه یارت وا بات بو
كمیت چال زین مخملی به زیر پات بو
چه خووه مال بار ونه به دشت شیمبار
دست گل منه دستوم بو چی پار و پی رار
آی عزیزوم مینا بنوش دستمال هفت رنگ
چی تیات پیدانداد به ایل چهار لنگ
مو اویدوم كهد ره دیدوم نبیدت
خاطروم جا نگرد كندوم به دینت
مو اویدوم كهد ره ری كردوم وا پشت
غم خوم كم سیم نبید سردیت مونه كشت
ای عزیزوم مینا بنوش دستمال هفت رنگ
چی تیات پیدا نداد به ایل چهر لنگ
عاشقوم دیونه یوم بیان بوكوشینوم
بوندیم كهد گل هیچ مگوشینوم
آی بلال بلالوم ددر خالك به نوفتت
آی تش به جونوم ایونی گلوم واگفت و لوفتت
چه خووه شو مهی پا تش تونگی
تا خروس خون گپ زنی وا همدرنگی
چه خووه شو مهی پا تش چاله
سیر بخونی سی گلت بلال بلاله
آی بلال بلالوم بلال بلالوم گلوم خالك به نوفتت
تش به جونوم ایونی گلوم وا گفت و لوفتت

دیدگاه  •   •   •  1393/05/20 - 15:45
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

شما رو قسم می دم وقتی دارین با تلفن حرف می زنین و یه خودکار دم دستتونه،



رو هر کاغذی گیر میارین نقاشی نکشین.



آخه من الان این مدرک تحصیلی رو که بابام گوشه اش الاغ بالدار کشیده



کجا ببرم نشون بدم؟؟

2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/20 - 15:05
+2
یه دقیقه سکوت
بخاطر تموم آرزوهايى که در حد يه فکر کودکانه باقى موندن بخاطر اميدهايى که به نااميدى مبدل شدن
بخاطر شبهايى ک با اندوه سپرى کرديم
بخاطر چشمهايى که هميشه بارونى موندن بخاطر قلبى که زير پاى اونايى که دوستشون داشتيم له شد
يه دقيقه سکوت
بخاطر کسانى که اين روزها با ناراحت کردنمون شاديشون رو بدست اوردن
بخاطر صداقت که وجودى فراموش شدست
بخاطر محبت ک بيشتر ازهمه بهش خيانت شده
يه دقيقه سکوت
بخاطر حرفاى نگفته بخاطر احساسى که ناديده گرفته شده
باوجود همه اينا خداى ما هنوز با ماست
دیدگاه  •   •   •  1393/05/20 - 14:36
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ