یافتن پست: #دست

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

{ شکلات }

با یه شکلات شروع شد ؛
من یه شکلات گذاشتم تو دستش ؛
اونم یه شکلات گذاشت تو دستم
من بچه بودم ؛ اونم بچه بود ؛ سرمو بالا کردم سرشو بالا کرد ؛
دید که منو میشناسه .
خندیدم ؛ گفت : دوستیم ؟ گفتم : دوست ؛ دوست ؛ گفت : تا کجا ؟
گفتم : دوستی که تا نداره
گفت : تا مرگ ؛ خندیدم ؛ گفتم : من که گفتم تا نداره ؛
گفت : باشه ؛ تا پس از مرگ ؛
گفتم : نه ؛ نه ؛ نه ؛ نه ؛ تا نداره ؛
گفت : قبول ؛ تا اون جایی که همه دوباره زنده میشن ؛ یعنی زندگی پس از مرگ ؛
بازم با هم دوستیم ؛ تا بهشت تا جهنم تا هر جا که باشه با هم دوستیم ؟
خندیدم ؛ گفتم :تو تا هر جا دلت خواست تا بکش ؛ از سر این دنیا تا سر اون دنیا ؛
اما من اصلا براش تا نمیزارم
نگاهم کرد ؛ نگاهش کردم ؛ باور نمیکرد ؛
میدونستم اون میخواست حتما دوستیمون تا داشته باشه ؛ دوستی بدون تا رو نمیفهمید .. گفت : بیا برای دوستیمون یه نشونه بزاریم ؛
گفتم : باشه تو بزار ؛
گفت : شکلات ؛ هر بار همدیگرو می بینیم یه شکلات مال تو ؛ یکی هم مال من باشه
گفتم : باشه ؛ .... هر بار یه شکلات میزاشتم تو دستش ؛
اونم یه شکلات میزاشت تو دست من
باز همدیگرو نگاه میکردیم یعنی دوستیم ؛ دوست ؛ دوست ...
من تندی شکلاتمو باز میکردم میزاشتم تو دهنمو تند تند میمکیدم
میگفت شکمو ؛ تو دوست شکمو من هستی ؛
و شکلاتشو میزاشت تو یه صندوقچه کوچولو خوشگل ؛
میگفتم : بخورش ؛
میگفت تموم میشه ؛ میخوام تموم نشه برای همیشه بمونه ؛
صندوقچه پر از شکلات شده بود ؛ هیچ کدومشو نمیخورد ؛
ولی من همشو خورده بودم
گفتم ؛ اگه یه روز شکلاتاتو مورچه ها بخورن ؟
گفت : مواظبشون هستم ؛ میگفت : میخوام نگهشون دارم تا موقعی که دوست هستیم ...
من شکلاتمو میزاشتم تو دهنم میگفتم : نه ؛ نه ؛ نه ؛ تا نداره دوستی که تا نداره ..
یکسال ، دوسال ؛ سه سال ؛ چهار سال ؛ هفت سال ؛ بیست سال شد
اون بزرگ شد ؛ منم بزرگ شدم ؛ من همه شکلاتامو خوردم ؛ اون همه شکلاتاشو نگهداشته ؛
اون اومده بود تا امشب خداحافظی کنه ؛ میخواد بره ؛ اون دور دورا ؛
میگه : میرم اما زود بر میگردم ؛
من که میدونم میره بر نمی گرده ؛ یادش رفت شکلات به من بده ؛ من که یادم نرفته بود
یه شکلات گذاشتم کف دستش ؛ این برای خوردنه ؛ یه شکلاتم گذاشتم کف اون دستش
این آخرین شکلات برای صندوق کوچیکت ؛
یادش رفته بود صندوقی داره برای شکلاتاش ؛ هر دو تا رو خورد ؛ خندیدم ؛ میدونستم دوستی مون تا نداره ؛ اما دوستی اون تا داره مثل همیشه
خوب شد همه شکلاتامو خوردم ؛ اما اون هیچ کدومشو نخورده ؛
حالا با یه صندوق پر شکلات های نخورده چی کار میکنه ؟؟

دیدگاه  •   •   •  1393/02/17 - 18:42
+4
محمد
محمد
چرا هيچ كس نمي نويسد ازمردها
ازچشم ها شانه ها از صدايش آغوشش عطرتنش...

پررو ميشوند؟خب بشوند

مگرما به اتكا همين دست ها همين آغوش ها سرپا نمانده ايم؟؟؟

من بلدنيستم درسايه دوست داشته باشم

ميخواهم دنيا بداند دوستش دارم...
دیدگاه  •   •   •  1393/02/17 - 18:30
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز با نامزدم بیرون بودم، تا رسیدم خونه دست كردم تو جیبم

دیدم گوشیم نیست!زنگ زدم كسی جواب نداد!

مسیری رو كه پیاده اومده بودم برگشتم، نبود منم جوگیر!!!

گفتم خدایا اگه پیدا بشه یه گوسفند میكشم!!!

خلاصه با حال و روز داغون برگشتم خونه، زنگ زدم به نامزدم گفتم:

عزیزم من گوشیم گم شده، اگه زنگ زدی

یا اس.ام.اس دادی جواب ندادم نگران نشو

گفتنه عزیزم من نگران نشدم چون گوشیتو توی ماشین من جا گذاشتی.

ولی نیوشا جون ومهسا جون و عسل جون تا حالا كلی اس.ام.اس دادن

و یك بند هم دارن زنگ میزنن! فكر كنم اونا خیلی نگرانت شدن.

گوشیتو میندازم تو سطل آشغال كنار در ورودی

همون پارك خراب شده ای كه با توی عوضی توش آشنا شدم.

دیگه هم به من زنگ نزن

باااای ...!
4 دیدگاه  •   •   •  1393/02/17 - 17:51
+3
be to che???!!
be to che???!!
تو ایران ی نونی هست بنام نون گندم ، که تا حالا هیچکی نخورده فقط دست مردم دیدن،!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/02/17 - 16:29
+5
fereshte
fereshte
بی انصاف

لای انگشتام باید دسای تو باشه

نه سیگار.....
ای لعنت به آدما
 
کاش میشد بعضیا دست سگا تعلیم میدیدن


1 دیدگاه  •   •   •  1393/02/16 - 21:32
+9
fereshte
fereshte
این بی حیایی دست خودم نیست
تورا ک میبینم بیراهنم در تنم بی قراری میکند...!!!!



1 دیدگاه  •   •   •  1393/02/16 - 21:26
+7
fereshte
fereshte
مثل شیشه شکستنم آسان بود...
ولی دیگر به من دست نزن
اینبار زخمی ات خوا هم کرد


دیدگاه  •   •   •  1393/02/16 - 21:24
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥





زرتشت عصا به آب نزد تا رود نیل را بشکافد.
زرتشت دم مسیحا نداشت تا کوری را بینا کند.
زرتشت وعده بهشت برین و حوریان بهشتی نداد.
زرتشت دستور کشتار کسانی که آموزه هایش را نمی پذیرفتند، نمی داد.
زرتشت را کسی از آسمان فرو نفرستاده بود، به آسمان هم نرفت.
زرتشت تنها یک چراغ روشن کرد تا جلوی پایت را ببینی.

" پندار نیک ... گفتار نیک ... کردار نیک "
...!؟





د



دیدگاه  •   •   •  1393/02/15 - 21:29
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پســـــــرے کہ قدش بآلاے 180 باشــہ .
پســـــــرے کہ یه ذره بد اخلآق باشــہ .
پســـــــرے کہ وقتے میگه دوست دآرہ وآقعآ دوسـت دآره .
پســـــــرے کہ وقتے اخم میکنہ قلبت مـیریزه .
پســـــــرے کہ وقتی بآ توئہ بہ هیچ دختر دیگه اے نگاه نمـیکنہ .
پســـــــرے کہ قلیون میکشه دودوشو میده اون طرف تآ تو اذیـت نشے .
پســـــــرے کہ شب زنگ میزنہ و وآست آواز مـیخونہ .
پســـــــرے کہ ته ریش میـزآره .
پســـــــرے کہ با دوست دخترش نینی مجآزے دارن و حآل نینیشونو میپرســن :D
پســـــــرے کہ وقتی حرف میزنه دوست دارے هے بهش بگے ای جـآن .
پســـــــرے که دستتو سفـت میگـیره .
پســـــــرے که وقتے ازش میخآے واسـت رژ لـب بزنہ دور دهنتو رژ لبے میکـنه .
پســـــــرے که وقتی دوســـت دخـــــــترشو بغل مـــیکنہ تآ یه هـــفتہ بوی عـــطرش از لـــبآسآی دوست دختـــــــرش نـــره .
اینآ پـــســـر نیســـتن , مـــرد زنـــدگــــیـــن :D
♥♥ بــــــــــــــه سلآمـــــــــــــــــــــتے ایــــــــــــــنجور پـــــــــــســــــرآ ♥♥
دیدگاه  •   •   •  1393/02/15 - 21:25
+3
be to che???!!
be to che???!!

ملت چه بیکارن !


یکی مزاحم میشد هی اس هی زنگ…جواب نمیدادم که بیخیال شه…


دیگه تماس نگرفت


بعد چند روز اس داده :


ببخشید من چند روز مزاحمتون نشدم کار داشتم دستم بند بود ، شرمنده،چه خبر؟


دیدگاه  •   •   •  1393/02/15 - 19:51
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ